جدول جو
جدول جو

معنی مناکر

مناکر
منکرها، کارها یا رفتارهای ناپسند، بدها و ناشایست ها، نکیرها، زشت ها، نیرومند ها، ناشناس ها، جمع واژۀ منکر
تصویری از مناکر
تصویر مناکر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مناکر

مناکر

مناکر
جَمعِ واژۀ مُنکَر. (از المنجد) (از اقرب الموارد). افعال و اقوال زشت و ناپسند که بر خلاف رضای خداست. منکرات: یکی آنکه در عنفوان جوانی و ریعان کامرانی... از مناکر و مناهی دست بداشته است. (المعجم چ دانشگاه ص 14). رجوع به منکر شود
لغت نامه دهخدا

مناکب

مناکب
منکب ها، بیخ های بازو و کتف، شانه ها، ناحیه ها و کرانه ها، جمعِ واژۀ منکب
مناکب
فرهنگ فارسی عمید

تناکر

تناکر
خود را نادان نمایاندن، اظهار نادانی کردن، تجاهل، ناشناختن، با همدیگر دشمنی ورزیدن قوم
تناکر
فرهنگ فارسی عمید

منابر

منابر
منبرها، کرسی های پله پله که خطیب یا واعظ بر فراز آن بنشیند و سخنرانی کند، جمعِ واژۀ منبر
منابر
فرهنگ فارسی عمید