- مناجات
- راز و نیاز
معنی مناجات - جستجوی لغت در جدول جو
- مناجات
- رازونیاز کردن، راز دل خود را به کسی گفتن، رازگویی و عرض نیاز به درگاه خدا
- مناجات
- راز و نیاز کردن با کسی نجوی کردن با کسی، با خدا راز و نیاز کردن، پی بردن بعقاید نهانی یکدیگر: (اگر تکلف در توقف داری بصحبت و محرومیت لایق تر افتد و معول در این معانی بر معاینه ضمایر و مناجات عقاید تواند بود) (کلیله مصحح مینوی. 249)، راز گویی، عرض نیاز بدرگاه خدا
- مناجات ((مُ))
- راز و نیاز کردن با خداوند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
با هم جنگیدن، مبارزه کردن
با هم دشمنی کردن و فخر نمودن
یکدیگر را خواندن و آواز دادن، با یکدیگر در انجمن نشستن و مشورت کردن
ناسازگاری، تضاد، مخالف هم بودن
مدارا کردن با دشمن، پنهان ساختن دشمنی
یکدیگر را هجو کردن، عیب همدیگر را گفتن
با کسی خوش زبانی کردن و او را مسرور کردن، عشق بازی کردن با زنان، مغازله کردن با زن
آب دهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، بزاق، تف، تفو، خیو، خدو، بفج
جمع مجاجه. آنچه از دهن بیرون ریزند: چون نفثات سحر کلام و مجاجات اقلام امیر خاقانی، عصاره ها
مدارا کردن با دشمن پوشانیدن دشمنی را: مردم هنگام مداجات چون بمهاجات یکدیگر را بنکوهند بسگ ماننده کنند
ناگهان حمله کردن، ناگاه درآمدن، ناگهان گرفتن، حمله ناگهانی. یا مرگ (موت) مفاجات. مرگ ناگهانی
از هم جدا بودن، خلاف یکدیگر بودن نقیض هم بودن، جدایی، خلاف
مغازله کردن با زنان، معارضه کردن با کسی، خوش زبانی کردن با کسی و مسرور کردن او را: (بعد مراعات فراوان و مناغات بی پایان فرمود) (روضه العقول مقدمه مرزبان نامه. 1317 ص ح)
دشمنی کردن باهم، مفاخرت کردن، دشمنی، مفاخرت
جمع منام، خواب ها جمع منام
یکدیگر را آواز دادن، جارزدن، جار زنی اعلان
مبارزه کردن مقاتله کردن، مبارزه: (ما که بحمد الله و فضله بمناجزت و مبارزت نامبردار جهانیم) (مرزبان نامه. تهران. چا. 1 ص 187)
مناجات در فارسی: راز گفت در دل راز و نیاز با خدا
هجو کردن یکدیگر را، هجو گویی: ... (مهاجرت شعراء را از اسباب مهالک ممالک سالفه و امم ماضیه شمرده اند)
راز گفت گاه محل مناجات: (و چون زکریا بمناجاتگاه آمده میگفت.) (النقض 22)
راز و نیاز کردن، با خدا راز و نیاز کردن
سزا، شکنجه، پادافره
بازگشت
ادویه، مواد داروئی
جمع جنایت، جنوری ها ریفتکی ها گناهان جمع جنایت