معنی مجاجات مجاجات آب دهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، بزاق، تف، تفو، خیو، خدو، بفج تصویر مجاجات فرهنگ فارسی عمید
مجاجات مجاجات جمع مجاجه. آنچه از دهن بیرون ریزند: چون نفثات سحر کلام و مجاجات اقلام امیر خاقانی، عصاره ها فرهنگ لغت هوشیار
مجاجات مجاجات جَمعِ واژۀ مجاجه، آنچه از دهن بیرون ریزند. آب دهن که بیرون افکنند: چون نفثات سحر کلام و مجاجات اقلام امیرخاقانی. (مرزبان نامه). و رجوع به مجاج و مجاجه شود لغت نامه دهخدا
مناجات مناجات رازونیاز کردن، راز دل خود را به کسی گفتن، رازگویی و عرض نیاز به درگاه خدا فرهنگ فارسی عمید