جدول جو
جدول جو

معنی منابت - جستجوی لغت در جدول جو

منابت
جمع منبت، رستنگاهان جمع منبت
تصویری از منابت
تصویر منابت
فرهنگ لغت هوشیار
منابت
((مَ بِ))
جمع منبت
تصویری از منابت
تصویر منابت
فرهنگ فارسی معین
منابت
منبت ها، جاهای روییدن گیاه ها، رستنگاه ها، جمع واژۀ منبت
تصویری از منابت
تصویر منابت
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهابت
تصویر مهابت
(پسرانه)
بزرگی، هیبت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ذنابت
تصویر ذنابت
خویشی، قرابت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناسبت
تصویر مناسبت
فراخور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منابع
تصویر منابع
آبشخورها، بن مایه ها، سرچشمه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جنابت
تصویر جنابت
دور شدن، جلب شدن، جنب شدگی، نجس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انابت
تصویر انابت
به خدای تعالی بازگشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنابت
تصویر خنابت
بادساری (نخوت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهابت
تصویر مهابت
سهمگینی، بزرگی و شکوه، شوکت، ترساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناسبت
تصویر مناسبت
با هم نسبت داشتن، خویشی داشتن، هم شکل شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناعت
تصویر مناعت
بلندنظر و عالی طبع بودن، محکم و استوار بودن، پایداری و استقامت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثابت
تصویر مثابت
جایگاه، قدر، مرتبه، منزلت، حد، اندازه، درجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مناهبت
تصویر مناهبت
برابر هم دویدن در مسابقه، به سخن گرفتن، غارت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منابع
تصویر منابع
منبع ها، اصل ها، منشأها، مأخذ ها، جاهای جوشیدن و بیرون آمدن آب از زمین، چشمه ها، جمع واژۀ منبع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منابر
تصویر منابر
منبرها، کرسی های پله پله که خطیب یا واعظ بر فراز آن بنشیند و سخنرانی کند، جمع واژۀ منبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنابت
تصویر جنابت
حالت انسان پس از مقاربت یا انزال منی که غسل بر او واجب می شود، غسلی که برای از میان بردن این حالت انجام می شود، سو، جانب
فرهنگ فارسی عمید
محل اجتماع مردم جای گرد آمدن، حد اندازه درجه منزلت: کسانی که باین مثابت باشند مقلدان خوانند، مانند. یا به مثاب. بمانند همانند: تا بحدی که رکنی بزرگ گشت در دولت سلجوقیان بمثابت سبکتگین در آخر عهد ملوک سامان
فرهنگ لغت هوشیار
قوی و استوار شدن محکم بودن، بلند نظر بودن طبع عالی داشتن، استواری: (و سایر جزایر دریا بار با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند ... منتظم شد) (المعجم. چا. دانشگاه . 18)، بلند نظری بزرگ منشی
فرهنگ لغت هوشیار
با هم نسبت و خویشی داشتن، مشابه شدن، نسبت خویشی، مشابهت همانندی، جمع مناسبات
فرهنگ لغت هوشیار
برابر هم دویدن در مسابقه، بسخن گرفتن، غارت کردن، مسابقه در دو، سخن گویی، غارت
فرهنگ لغت هوشیار
بطور نوبه قرار دادن چیزی را، عقوبت کردن، از عقب کسی در آمدن، نوبت گذاری: (معاقبت آنست که سقوط دو حرف از وزنی بر سبیل مناوبت باشد اگر یکی بیفتد البته دیگری برقرار باشد) (المعجم. مد. چا. 47: 1)، عقوبت
فرهنگ لغت هوشیار
با هم نزد حاکم رفتن، بر یکدیگر نازیدن، گرو بستن بتاختن اسب و جز آن، نازش افتخار، گرو بندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منابع
تصویر منابع
جمع منبع، سر چشمگان خاستان جمع منبع: (کشور ایران منابع زیر زمینی بسیار دارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منابر
تصویر منابر
جمع منبر، نه پایگان، بسپایگان، افرازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منقبت
تصویر منقبت
آنچه مایه ستایش دیگران و فخر و مباهات شخص باشد هنر: (داوود را صلی الله علیه با منقبت نبوت بدین ارشاد و هدایت مخصوص گردانید) (کلیله. مصحح مینوی 6)، جمع مناقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهابت
تصویر مهابت
ترساندن، شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انابت
تصویر انابت
((اِ بَ))
برگشتن از گناه، توبه کردن، توبه، پشیمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنابت
تصویر جنابت
((جَ بَ))
دور شدن، نجس شدن، جنب شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مثابت
تصویر مثابت
((مَ بَ))
محل اجتماعی مردم، حد، اندازه، مانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناهبت
تصویر مناهبت
((مَ هَ بَ))
برابر هم دویدن در مسابقه، غارت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناوبت
تصویر مناوبت
((مُ وِ بَ))
چیزی را نوبتی کردن، عقوبت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناعت
تصویر مناعت
((مَ عَ))
بزرگ منشی، عالی طبعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مناسبت
تصویر مناسبت
((مُ س بَ))
با هم نسبت داشتن، هم شکل شدن، جمع مناسبات
فرهنگ فارسی معین