جَمعِ واژۀ مَنبِت. مَنبَت. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رستن گاههای گیاه و درخت: پشت با بیشه ای داد که شعلۀ آفتاب را در منابت آن راه نبودی. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 410). در میان منابت اشجار و مساقط احجار پی او بگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 418). رجوع به منبت شود