جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مناعت

مناعت

مناعت
بلندنظر و عالی طبع بودن، محکم و استوار بودن، پایداری و استقامت داشتن
مناعت
فرهنگ فارسی عمید

مناعت

مناعت
قوی و استوار شدن محکم بودن، بلند نظر بودن طبع عالی داشتن، استواری: (و سایر جزایر دریا بار با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند ... منتظم شد) (المعجم. چا. دانشگاه . 18)، بلند نظری بزرگ منشی
فرهنگ لغت هوشیار

مناعت

مناعت
عزت و عزت نفس و متانت. (ناظم الاطباء). عزت نفس داشتن. علو طبع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مناعه. رجوع به مناعه شود، بزرگ منشی. (ناظم الاطباء) :
چونکه به من بنگری ز کبر و مناعت
من چه کنم گر ترا ضیاع و عقار است.
ناصرخسرو.
، استوار شدن جای. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). استحکام. استواری: به وثوق حصانت قلاع و مناعت بقاع خویش جواب ابوعلی بازدادند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 338). به وثوق مناعت قلعه و حصانت حصن... عزم مصمم کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 417). با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند... منتظم شد. (المعجم چ دانشگاه ص 18). رجوع به مناعه شود
لغت نامه دهخدا

مناعت

مناعت
بزرگ منشی، بلندنظری، بزرگواری، بلندهمتی، عزت نفس، والاهمتی، بلندنظر بودن، طبع عالی داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد