- ممارات
- جنگ کردن، جدال کردن، پیکار کردن
معنی ممارات - جستجوی لغت در جدول جو
- ممارات
- جنگ کردن جدال کردن، جدال ستیزه
- ممارات ((مُ))
- جنگ کردن، جدال کردن، جدال، ستیزه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پشتکار
جمع جمار
فرمانروائی
امارت ها، ولایت ها، جمع واژۀ امارت
اماره ها، نشانه ها، جمع واژۀ اماره
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
با هم راه رفتن، مدارا کردن، با کسی همراهی کردن
جمع عمارت، ساختمانها
برابری و نبرد کردن با کسی در کاری
با هم رفتن، با هم برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
نرمی، لطف، مماشات، مدارا
جمع مزار، مستیگاهان گور ها و مسیتنامه نوشته ای که پیرامون مسیتگاهان و گور ها فراهم آید جمع مزار: زیارتگاهها: واضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع و مزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است، قبرها آرامگاهها، کتابی که از زیارتگاهها و قبرها بحث کند: مزارات تبریز مزارات شیراز
جمع مغاره، دها ران شکفت ها جمع مغاره
با کسی رفتن و همراهی کردن، مدارا کردن
تیمار کردن، درمان و علاج کردن، تمرین کردن
ممارات در فارسی: پیکار، دشمنی رویداد ها
یاری کردن کمک کردن، یاری مدد. کمک کردن، یارمندی، مساعدت
نوعی طلاق به علت از هم بیزار شدن زن و مرد، ادعای برابری نمودن
به کاری پرداختن و همیشه به آن مشغول بودن و تمرین کردن، مروسیدن
جمع واژۀ مغاره، غار، شکاف معمولاً وسیع و عمیق در زیر زمین یا داخل کوه که در اثر انحلال مواد داخلی آن یا حرکات پوستۀ زمین به وجود می آید، مغار
جمع اداره، اواره ها گردانه ها، جمع اداره
جمع اشاره، علامتها
دستگاه نمایش فیلم
ابزار، دستگاه