جدول جو
جدول جو

معنی ملبد - جستجوی لغت در جدول جو

ملبد
(مُ لَبْ بَ / مُ بَ)
پاره بردوخته. گویند: ثوب ملبد. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ملبد
(مُ لَبْ بَ)
باران اندک. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ملبد
(مُ بِ)
شتر که دنب خود را بر ران و زانو زند، شیر بیشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شتری که سرین وی آلوده به ریخ و بول بود. (ناظم الاطباء) ، چسبیده بر زمین. (ازاقرب الموارد) ، فقیر خاک نشین. و گویند: فلان ملبد، ای فقیر مدقع. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
ملبد
(مُ بِ)
ابن حرمله الشیبانی (مقتول به سال 138 هجری قمری) مردی دلیر بود که درایام خلافت منصور عباسی با هزار سوار خروج کرد و بر ناحیۀ جزیره استیلا یافت و عظمت و قدرتی پیدا کرد. منصور چندین بار لشکر به جنگ وی فرستاد اما همه شکست یافتند و سرانجام خازم بن خزیمه را با هشت هزار سپاه جنگاور برای دفع وی گسیل کرد. ملبد در برابر این سپاه پایداری شگفت انگیزی از خود نشان داد تا جایی که نزدیک بود آنان را در هم شکند اما تیری بدو رسید و از پای درآمد. و رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 1067 و کامل ابن اثیر چ بیروت 1358 ه. ق. ج 5 ص 482 و 485 و تاریخ اسلام فیاض ص 186 شود
لغت نامه دهخدا
ملبد
(مُ بَ)
فرس ملبد، اسب نمدبسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهبد
تصویر مهبد
(پسرانه)
مهبود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ملبس
تصویر ملبس
پوشیدنی، جامۀ پوشیدنی، پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موبد
تصویر موبد
در آیین زردشتی رئیس مغان، حکیم و پیشوای روحانی زردشتی، کنایه از دانشمند، کنایه از مشاور، کنایه از روایت کننده
موبد موبدان: در آیین زردشتی رئیس کل موبدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملحد
تصویر ملحد
کافر، بی دین، منکر خداوند، زندیق، زندیک، ناپاک دین، ناخدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملبس
تصویر ملبس
پنهان و پوشیده، در آمیخته، لباس پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از معبد
تصویر معبد
محل عبادت، عبادتگاه، پرستشگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلبد
تصویر تلبد
سخت گردیدن زمین به باران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موبد
تصویر موبد
دایمی، ابدی، همیشگی، جاودانی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ بَ)
شهری است بین برقه و طرابلس. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تلبد
تصویر تلبد
در هم شدن موی یا پشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملبس
تصویر ملبس
جامه و پوشش، پوشاک، پوشیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
از راه حق برگردنده و فاسق و بیدین شده، طعنه زننده و جدل کننده در دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملبب
تصویر ملبب
لبالب، پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موبد
تصویر موبد
رئیس دینی زرتشتیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملتد
تصویر ملتد
چاره گزیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاد
تصویر ملاد
قلعه، پناهگاه
فرهنگ لغت هوشیار
به گونه های مختلفی از درخت بید اطلاق میشود که دارای شکوفه های معطرند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزبد
تصویر مزبد
کف کرده دریای کف کرده
فرهنگ لغت هوشیار
زفت، ابر بی باران، پسرس اسپ پسرس آنکه خود را بر زمین زند، بخیل، بی توجه، ابر بی باران، اسبی که در دو سبقت نکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مابد
تصویر مابد
جا و مکان، خانه و مسکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معبد
تصویر معبد
پرستشگاه، جای عبادت، نماز خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبلد
تصویر مبلد
((مُ بَ لِّ))
آن که خود را بر زمین زند، بخیل، بی توجه، ابر بی باران، اسبی که در دو سبقت نکند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معبد
تصویر معبد
((مَ بَ))
جای عبادت، پرستش گاه، جمع معابد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معبد
تصویر معبد
((مُ عَ بَّ))
گرامی داشته، مکرم، راه کوفته و هموار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملحد
تصویر ملحد
((مُ حِ))
کافر، بی دین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملبس
تصویر ملبس
((مُ لَ بَّ))
پوشیده، لباس پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملبس
تصویر ملبس
((مَ یا مِ بَ))
پوشاک، پوشیدنی، جمع ملابس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از موبد
تصویر موبد
((بَ یا بِ))
روحانی دین زرتشتی، جمع موبدان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مؤبد
تصویر مؤبد
((مَءَ بَّ))
همیشه و جاوید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معبد
تصویر معبد
زیگورات
فرهنگ واژه فارسی سره