معنی مبلد - فرهنگ فارسی معین
معنی مبلد
- مبلد((مُ بَ لِّ))
- آن که خود را بر زمین زند، بخیل، بی توجه، ابر بی باران، اسبی که در دو سبقت نکند
تصویر مبلد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مبلد
مبلد
- مبلد
- زفت، ابر بی باران، پسرس اسپ پسرس آنکه خود را بر زمین زند، بخیل، بی توجه، ابر بی باران، اسبی که در دو سبقت نکند
فرهنگ لغت هوشیار
مبلد
- مبلد
- حوض کهنه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حوض متروک که بکار نگیرند. (از ذیل اقرب الموارد). حوض قدیم. (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
مبلد
- مبلد
- آن که خود را به زمین زند، بخیل، ابر بی باران، اسبی که سبقت نکند در دویدن، بی توجه. (آنندراج). به همه معانی رجوع به تبلید شود
لغت نامه دهخدا