جدول جو
جدول جو

معنی ملبس

ملبس((مَ یا مِ بَ))
پوشاک، پوشیدنی، جمع ملابس
تصویری از ملبس
تصویر ملبس
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ملبس

ملبس

ملبس
مختلطکننده و درآمیزنده و پنهان کننده حق و راستی، فریبنده، سوداگر مکار و فریبنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ملبس

ملبس
پوشیده و پنهان. مختلط و پوشیده، مأخوذ از تازی، لباس پوشیده و زینت یافته. (ناظم الاطباء). پوشیده. در بر کرده. جامه پوشیده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
گلزار ملبس و ملمع شد
از جامۀ ششتری و نیسانی.
عثمان مختاری (دیوان چ همایی ص 516).
- ملبس به فلان لباس گردیدن، فلان لباس در بر کردن.
- ، در شاهد زیر به رنگ و لباس عباسیان درآمدن. تیره و سیاه گردیدن: چون شعاع خورشید جهان تاب در جوف زمین متواری گشته زمانه ملبس به لباس عباسیان گردید. (عالم آرا).
- ملبس شدن، پوشیدن. در بر کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- ملبس کردن، پوشانیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
، لغتی مولد است به معنی نقل و آن بادام و جز آن است که به شکر گرفته باشند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

ملبس

ملبس
امر ملبس، کار مشتبه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ملبس

ملبس
هر چیزی که از آن برخورداری کنند و تمتع برند. (ناظم الاطباء). ما فی فلان ملبس، ای مستمتع. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا