در اصطلاح بنایان، نازک کردن یک طرف دو آجر برای اینکه از الصاق آن دو به یکدیگر زاویه ای ایجاد شود. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). رجوع به فارسی (اصطلاح بنایان) شود
در اصطلاح بنایان، نازک کردن یک طرف دو آجر برای اینکه از الصاق آن دو به یکدیگر زاویه ای ایجاد شود. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). رجوع به فارسی (اصطلاح بنایان) شود
منسوب به مریم. رجوع به مریم شود. - آستین مریمی، آستین منسوب به مریم عذرا که روح القدس در آن دمیده شد: چون آستین مریمی و جیب عیسوی از خلق تو زمانه معنبر نکوتر است. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 76). ، نوعی سکۀ زرین درشت و غالباً زنان از آن گردن بند ساختندی
منسوب به مریم. رجوع به مریم شود. - آستین مریمی، آستین منسوب به مریم عذرا که روح القدس در آن دمیده شد: چون آستین مریمی و جیب عیسوی از خلق تو زمانه معنبر نکوتر است. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 76). ، نوعی سکۀ زرین درشت و غالباً زنان از آن گردن بند ساختندی
تقویم نویسی. تقویم دانی. استخراج تقویم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محاسبه کردن وقت ها و حساب کواکب. سنجیدن قرب و بعد و ارتفاع ستارگان: درمقومیش اشکال بود که هست یانه. (چهارمقاله ص 96). کرده بنای عدل را خامۀ تو مهندسی کرده نجوم فضل را خاطر تو مقومی. (از ترجمه محاسن اصفهان ص 133). و رجوع به مقوم شود
تقویم نویسی. تقویم دانی. استخراج تقویم. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محاسبه کردن وقت ها و حساب کواکب. سنجیدن قرب و بعد و ارتفاع ستارگان: درمقومیش اشکال بود که هست یانه. (چهارمقاله ص 96). کرده بنای عدل را خامۀ تو مهندسی کرده نجوم فضل را خاطر تو مقومی. (از ترجمه محاسن اصفهان ص 133). و رجوع به مقوم شود
از شاعران قرن یازدهم هجری است که در طهران اقامت داشت و در همانجا درگذشت. از اوست: بی جام باده عیش گلستان تمام نیست دستی که بی پیاله بود شاخ بی گل است. و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 252 و فرهنگ سخنوران شود
از شاعران قرن یازدهم هجری است که در طهران اقامت داشت و در همانجا درگذشت. از اوست: بی جام باده عیش گلستان تمام نیست دستی که بی پیاله بود شاخ بی گل است. و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 252 و فرهنگ سخنوران شود
اولی و پیشینی. (ناظم الاطباء). مقدم. برتر. بزرگ قوم. رئیس گروه: آن قوم زندانیان که نامزد یمن بودند مقدمی ایشان ’وهرزبن به آفریدبن ساسان بن بهمن’ و پول (پل) نهروان که وکلاء سرای عزیز را اجلهم اﷲ است به عراق این ’وهرزبن به آفرید’ کرده است... (فارسنامۀ ابن البلخی چ کمبریج صص 95- 96) ، هر چیز که از پیش کرده شده باشد. (ناظم الاطباء)
اولی و پیشینی. (ناظم الاطباء). مقدم. برتر. بزرگ قوم. رئیس گروه: آن قوم زندانیان که نامزد یمن بودند مقدمی ایشان ’وهرزبن به آفریدبن ساسان بن بهمن’ و پول (پل) نهروان که وکلاء سرای عزیز را اجلهم اﷲ است به عراق این ’وهرزبن به آفرید’ کرده است... (فارسنامۀ ابن البلخی چ کمبریج صص 95- 96) ، هر چیز که از پیش کرده شده باشد. (ناظم الاطباء)
در تازی نیامده ارزیابی، راست گردانی، گاهنامه نویسی، راست کنندگی، قایم کنندگی، قیمت کنندگی، ارزیابی، تقویم نویسی: (... و در مقومیش اشکال بود که هست یا نه) (چهارمقاله. 96)
در تازی نیامده ارزیابی، راست گردانی، گاهنامه نویسی، راست کنندگی، قایم کنندگی، قیمت کنندگی، ارزیابی، تقویم نویسی: (... و در مقومیش اشکال بود که هست یا نه) (چهارمقاله. 96)