- مقاومه
- مقاومت در فارسی پتوکی پترانی ایستادگی پایداری ایستایی
معنی مقاومه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پایداری، ایستادگی، ایستاده گری
چیزی را با هم قسمت کردن و هر کدام بهرۀ خود را بردن، سوگند یاد کردن برای کسی، کسی را سوگند دادن
ایستادگی کردن، با کسی در امری برابری کردن، ضدیت کردن
مداومت در فارسی پتاییدن برزیدن، پی گیری دنباله دادن 3 پایداری پا بر جایی
مساومه و مساومت در فارسی: نرخگذاری بها گذاری بها کردن متاع
ایستادگی و برابری و مقابلی، پایداری
مقاوله و مقاولت در فارسی گفت و شنود، پیوند نامه گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
مقاسمه و مقاسمت در فارسی بخش کردن
خوابیدن، جنگیدن
میاومه در فارسی روز مزدی روز مزد قرار دادن
((مُ وَ لَ یا وِ لِ))
فرهنگ فارسی معین
گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرارداد، قول نامه
((مُ سَ مَ یا س مِ))
فرهنگ فارسی معین
چیزی را با هم تقسیم کردن، چیزی را با یکدیگر بخش کردن، در فارسی تشخیص مقدار مالیات دیوان به وسیله تعیین سهم معینی از محصول
عهد، پیمان، گفتگو
Resistance
resistência
сопротивление
weerstand
Widerstand
resistencia
résistance
resistenza
प्रतिरोध
প্রতিরোধ
perlawanan
התנגדות