جدول جو
جدول جو

معنی مقاومه - جستجوی لغت در جدول جو

مقاومه(طَ نَ)
با کسی برابری کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). برابری کردن. با کسی در کشتی و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، با کسی ایستاده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). ایستادگی کردن با کسی. قوام. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مقاومت شود، برابری کردن با چیزی مانند قیمت که برابری می کند با متاع، ضدیت کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مقاومه
مقاومت در فارسی پتوکی پترانی ایستادگی پایداری ایستایی
تصویری از مقاومه
تصویر مقاومه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقاوله
تصویر مقاوله
عهد، پیمان، گفتگو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاسمه
تصویر مقاسمه
چیزی را با هم قسمت کردن و هر کدام بهرۀ خود را بردن، سوگند یاد کردن برای کسی، کسی را سوگند دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
ایستادگی کردن، با کسی در امری برابری کردن، ضدیت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاسمه
تصویر مقاسمه
مقاسمه و مقاسمت در فارسی بخش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میاومه
تصویر میاومه
میاومه در فارسی روز مزدی روز مزد قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناومه
تصویر مناومه
خوابیدن، جنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مقاوله و مقاولت در فارسی گفت و شنود، پیوند نامه گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرار داد قول نامه: (ختم مقاوله چاه آرتزین (بزمان ناصر الدین شاه)،) (الماثر و الاثار. 114)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
ایستادگی و برابری و مقابلی، پایداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساومه
تصویر مساومه
مساومه و مساومت در فارسی: نرخگذاری بها گذاری بها کردن متاع
فرهنگ لغت هوشیار
مداومت در فارسی پتاییدن برزیدن، پی گیری دنباله دادن 3 پایداری پا بر جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
((مُ وِ مَ))
ایستادگی کردن، پایداری نمودن، ایستادگی، پایداری، دوام، استحکام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاوله
تصویر مقاوله
((مُ وَ لَ یا وِ لِ))
گفت و شنید کردن با کسی، قول و قرار گذاشتن، گفت و شنید، قرارداد، قول نامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاسمه
تصویر مقاسمه
((مُ سَ مَ یا س مِ))
سوگند یاد کردن، سوگند دادن کسی را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاسمه
تصویر مقاسمه
((مُ سَ مَ یا س مِ))
چیزی را با هم تقسیم کردن، چیزی را با یکدیگر بخش کردن، در فارسی تشخیص مقدار مالیات دیوان به وسیله تعیین سهم معینی از محصول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میاومه
تصویر میاومه
((مُ وَ مَ یا وِ مِ))
روزمزد قرار دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
پایداری، ایستادگی، ایستاده گری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
Resistance
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
résistance
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
抵抗
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
저항
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
perlawanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
প্রতিরোধ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
प्रतिरोध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
сопротивление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
resistenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
resistencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
Widerstand
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
weerstand
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
опір
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
opór
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
resistência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مقاومت
تصویر مقاومت
抵抗
دیکشنری فارسی به ژاپنی