- مقامر
- قمار کننده، قمارباز
معنی مقامر - جستجوی لغت در جدول جو
- مقامر
- به گرو بازنده، قمار باز و حریف
- مقامر ((مُ مِ))
- قمارکننده، قمارباز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تازی نیامده منگیا گری قماربازی} صد هزاران چنین فسون و فریب کرده ام از مقامری بشکیب) (هفت پیکر چا. استانبول 225)
مقامره و مقامرت در فارسی منگ منگیا نشکیبند ز لوس و نسکیبند ز فحش نشکیبند ز لاف و نشکیبند ز منگ (قریع الدهر) با هم قمار کردن، قمار بازی
با هم قمار کردن، قمار بازی
هم منگیایی هم منگی با هم گرو بستن
شب نشین، افسانه گو
مقمعه ها، گرزهای آهنین، کوپال ها، جمع واژۀ مقمعه
مقبره ها، گورها، قبرستان ها، محل های دفن مردگان، جاهایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد، گورستان ها، جمع واژۀ مقبره
مجمرها، ظروفی که در آن آتش می ریزند، آتشدان ها، عودسوز ها، بوی سوز ها، جمع واژۀ مجمر
هم منگ هم منگیا (منگیا منگ قمار)
شب زنده دار، افسانه گوی شب زنده دار شب نشین، افسانه گو قصه سرای جمع مسامرین
جمع مقبره، گورستان ها جمع مقبر و مقبره گورستانها
مقامه در فارسی نشستنگه (مجلس) در باغ بگشاد سالار بار نشستنگهی ساخت بس شاهوار، سخنرانی گفتار، پایگاه، نوشته آهنگین، گامه در سوفیگری مجلس، خطبه، شرح داستان بیان سر گذشت، مقاله ای ادبی که به نثر فنی مشحون به صنایع بدیعی و توام با اشعار و امثال آورده شود مانند: مقامات بدیعی و مقامات حریری (در عربی) و مقامات حمیدی (در فارسی)، جمع مقامات
((مَ مَ یا مِ))
فرهنگ فارسی معین
مجلس، محل نشستن، گروهی از مردم، نوشته ای ادبی با نثر فنی همراه با صنایع بدیعی و اشعار و امثال
نوشته ای ادبی با صنایع بدیعی که بر مبنای گزارش یک حکایت نوشته شده است
مجلس
مقام، مرتبه، درجه
مجلس
مقام، مرتبه، درجه
پایگاه، جای گاه
ویژگی شبی که مهتابی و روشن باشد، ماهتابی
منزلت، رتبه، پایه، جایگاه
جای اقامت
در موسیقی ترتیب قرار گرفتن فاصله های پرده، نیم پرده و ربع پرده میان نت های هشت گانۀ یک گام، در موسیقی پرده
در تصوف هر یک از مراحل سیر و سلوک که عبارتند از توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا
جای اقامت
در موسیقی ترتیب قرار گرفتن فاصله های پرده، نیم پرده و ربع پرده میان نت های هشت گانۀ یک گام، در موسیقی پرده
در تصوف هر یک از مراحل سیر و سلوک که عبارتند از توبه، ورع، زهد، فقر، صبر، توکل و رضا
تابان، درخشان، روشن، نورانی
اقامت و آرام گرفتن بجائی، منزلت، رتبه، جایگاه
اقامت
مقام کردن: اقامت کردن
مقام کردن: اقامت کردن
جمع مقامر، منگیان منگیاگران جمع مقامر. در حالت نصبی و جری (درفارسی مراعات این قاعده نکنند)