جدول جو
جدول جو

معنی مجامر

مجامر
مجمرها، ظروفی که در آن آتش می ریزند، آتشدان ها، عودسوز ها، بوی سوز ها، جمع واژۀ مجمر
تصویری از مجامر
تصویر مجامر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مجامر

مجامر

مجامر
جَمعِ واژۀ مِجمَر. (منتهی الارب) (آنندراج). جَمعِ واژۀ مجمر و مِجمَرَه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مجمر و مجمره شود
لغت نامه دهخدا

اجامر

اجامر
واژه در فارسی ساخته شده مردم ولگرد جمیریان بازار گردان جمعی است بی مفرد گروه غوغا طلب اوباش مردم ولگرد، اوباش
فرهنگ لغت هوشیار

مجاور

مجاور
همسایه، کسی که در محلی نزدیک مسکن کس دیگر اقامت اختیار کند و در آنجا به سر ببرد، آنکه یا آنچه در کنار چیز دیگر قرار دارد
کسی که برای به دست آوردن ثواب در یک مکان مقدس اقامت دارد
مجاور
فرهنگ فارسی عمید

مجاهر

مجاهر
آشکار کننده، بانگ زننده، کینه توز، دشنامگوی، رو به رو شونده: در جنگ مجاهرت در فارسی: آشکار کردن، بانگ زدن، کینه توزی، دشنامگویی، جنگ رو با روی کارراه انداز، بازر گان توانگر، گنجور، منگیا گر (قمار باز) با کسی روبرو جنگ کننده، دشمنی کننده، دشنام دهنده، آواز بلند کننده، آشکار کننده جمع مجاهرین
فرهنگ لغت هوشیار

مسامر

مسامر
شب زنده دار، افسانه گوی شب زنده دار شب نشین، افسانه گو قصه سرای جمع مسامرین
فرهنگ لغت هوشیار