جدول جو
جدول جو

معنی مقامع

مقامع
مقمعه ها، گرزهای آهنین، کوپال ها، جمع واژۀ مقمعه
تصویری از مقامع
تصویر مقامع
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مقامع

مقامع

مقامع
جَمعِ واژۀ قَمَعه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به قمعه شود، جَمعِ واژۀ مِقمَعه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مقمعه شود
لغت نامه دهخدا

مدامع

مدامع
جمع مدمع، کنج چشم ها اشک ها اشکجای ها جمع مدمع: محلهای اشک مجراهای اشک، کنج چشمها، اشکها: شبی از شبهای زمستان که مزاج هوا افسره بود و مفاصل زمین درهم افسره سیلان از مدامع سبلان منقطع شده
فرهنگ لغت هوشیار

مسامع

مسامع
جمع مسمع و مسمعه، گوش ها جمع مسمع و مسمعه گوشها: و از اطراف وجوانب مردم جامع غلغله دعا و ثنای آن حضرت بمسامع سکان صوامع عالم بالارسانید
فرهنگ لغت هوشیار

مطامع

مطامع
جمع مطمع، دیده گاه ها دید ها، جمع مطمع، آزگاه ها آز انگیزه ها جمع مطمع
فرهنگ لغت هوشیار

مقامه

مقامه
مقامه در فارسی نشستنگه (مجلس) در باغ بگشاد سالار بار نشستنگهی ساخت بس شاهوار، سخنرانی گفتار، پایگاه، نوشته آهنگین، گامه در سوفیگری مجلس، خطبه، شرح داستان بیان سر گذشت، مقاله ای ادبی که به نثر فنی مشحون به صنایع بدیعی و توام با اشعار و امثال آورده شود مانند: مقامات بدیعی و مقامات حریری (در عربی) و مقامات حمیدی (در فارسی)، جمع مقامات
فرهنگ لغت هوشیار