جدول جو
جدول جو

معنی مقاطع - جستجوی لغت در جدول جو

مقاطع
جمع مقطع، گذرگاهها، جایهای وقف قرآن، قطع کننده
تصویری از مقاطع
تصویر مقاطع
فرهنگ لغت هوشیار
مقاطع
((مَ طِ))
جمع مقطع
تصویری از مقاطع
تصویر مقاطع
فرهنگ فارسی معین
مقاطع
مقطع ها، محل های قطع، جاهای بریدن، محل های جدایی، پایان سخن ها، جمع واژۀ مقطع
تصویری از مقاطع
تصویر مقاطع
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مقاطعه
تصویر مقاطعه
از هم بریدن و جدا شدن، ترک مراوده و مکاتبه کردن، برعهده گرفتن کاری معین با مزد مشخص، پیمانکاری
فرهنگ فارسی عمید
مقاطعه و مقاطعت در فارسی در تازی کهن: وا بریدن، سر انداختن شمشیر: تا کدام بران تر است در تازی نوین: استان در فارسی: پیمانکاری بریدن از یکدیگر و جدا شدن، ترک مراوده و مکاتبه کردن، انجام دادن کاری را با اجرت معین بعهده گرفتن، توضیح امروزه غالبا بعهده گرفتن ساختمان جاده ها و ابنیه را مقاطعه گویند پیمانکاری. یا به مقاطعه دادن، ساختمان بنا یا ساختن جاده ای را بعهده کسی یاموسسه ای در مقابل مزد معین واگذار کردن، ارزیابی مالیات یک منطقه بقرار مبلغی مقطوع، اجاره کردن مالیات محل بوسیله مردم آن بمبلغ مقطوع
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن از یکدیگر و جدا شدن، ترک مراوده و مکاتبه کردن، انجام دادن کاری را با اجرت معین بعهده گرفتن، توضیح امروزه غالبا بعهده گرفتن ساختمان جاده ها و ابنیه را مقاطعه گویند پیمانکاری. یا به مقاطعه دادن، ساختمان بنا یا ساختن جاده ای را بعهده کسی یاموسسه ای در مقابل مزد معین واگذار کردن، ارزیابی مالیات یک منطقه بقرار مبلغی مقطوع، اجاره کردن مالیات محل بوسیله مردم آن بمبلغ مقطوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاطعه
تصویر مقاطعه
((مُ طِ عَ))
پیمانکاری، به عهده گرفتن انجام کاری پس از تعیین مزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
برشگاه، چهار راه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقاطع
تصویر اقاطع
شاخه درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
از یکدیگر بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقاطع
تصویر متقاطع
آنچه از چیز دیگر بگذرد و آن را قطع کند، در ریاضیات دو خط که به هم برسند و یکدیگر را قطع کنند، بریده بریده، مقطّع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقامع
تصویر مقامع
مقمعه ها، گرزهای آهنین، کوپال ها، جمع واژۀ مقمعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متقاطع
تصویر متقاطع
جدا شونده یکی از دیگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاطف
تصویر مقاطف
جمع مقطف، چیدنگاهان جمع مقطف محلهای چیدن میوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقتطع
تصویر مقتطع
پاره، قطعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
((تَ طُ))
یکدیگر را قطع کردن، قطع کردن دو خط یکدیگر را، برخورد، قطع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متقاطع
تصویر متقاطع
((مُ تَ طِ))
قطع کننده یکدیگر، دو خط که به یکدیگر برسند و همدیگر را قطع کنند (هندسه)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
چهارراه، در ریاضیات نقطه ای که در آن دو یا چند خط یکدیگر را قطع کنند، از هم بریدن و جدا شدن، یکدیگر را قطع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقاطف
تصویر مقاطف
محل های چیدن میوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقاطع
تصویر تقاطع
Intersection, Junction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
перекрёсток
دیکشنری فارسی به روسی
перехрестя , перехрестя
دیکشنری فارسی به اوکراینی
交叉路口 , 交叉口 , 交汇处
دیکشنری فارسی به چینی
interseção, junção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
intersection, jonction
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ทางแยก , จุดเชื่อมต่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تقاطعٌ , تقاطع
دیکشنری فارسی به عربی
צֹמֶת , צומת
دیکشنری فارسی به عبری