جمع واژۀ مقطع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مقطع شود، مقاطع الاودیه، اواخر وادیها. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مقاطعالانهار، گذرگاههای آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گدارهای جوی ها. (ناظم الاطباء) ، مقاطعالقرآن، جایهایی وقف قرآن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، مخارج حروف ازدهان: معانی که در ذهن تصور کند بواسطۀ مقاطع حروف و فواصل الفاظ بیرون دهد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 97) ، جاهای اتمام و انتها. (غیاث) (آنندراج) ، عبارت از مقدماتی است که ادله و حجج به آنها منتهی می شود از ضروریات و مسلمات و مثل الدور و التسلسل و اجتماع النقیضین. (از تعریفات جرجانی) (از فرهنگ علوم نقلی تألیف سجادی)