جدول جو
جدول جو

معنی مفخر - جستجوی لغت در جدول جو

مفخر
جای فخر کردن و نازیدن، محل افتخار، آنچه به آن فخر کنند
تصویری از مفخر
تصویر مفخر
فرهنگ فارسی عمید
مفخر
فخر و نازش، نازیدن به چیزی
تصویری از مفخر
تصویر مفخر
فرهنگ لغت هوشیار
مفخر
((مَ خَ))
هرچه بدان فخر کنند
تصویری از مفخر
تصویر مفخر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مفخم
تصویر مفخم
بزرگ داشته شده، بزرگ قدر، بزرگوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
کسی که معنی سخنی را بیان کند، کسی که مطلبی را شرح وبسط می دهد، تفسیر کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدخر
تصویر مدخر
ذخیره شده، اندوخته، پس اندازشده، آنچه ذخیره شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفاخر
تصویر مفاخر
مفخره ها، چیزهایی که مایه های فخر و نازیدن باشد، چیزهایی که به آن فخر کنند، جمع واژۀ مفخره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موخر
تصویر موخر
درآخرآمده، آخرین، پایانی، آخر، بازپسین، پسین، اخیر، واپسین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفطر
تصویر مفطر
افطار کننده، روزه خوار، روزه شکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسخر
تصویر مسخر
تسخیر شده، تصرف شده، رام و مطیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفخر
تصویر تفخر
بزرگی نمودن، بزرگ منشی کردنبرای مثال که مؤمن دور باشد از تکبر / نبینی ذره ای در وی تفخر (شاه نعمت الله ولی - ۷۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفکر
تصویر مفکر
فکر کننده، اندیشه کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفخره
تصویر مفخره
آنچه مایۀ فخر و نازیدن باشد، چیزی که به آن فخر کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مفتخر
تصویر مفتخر
نازنده و ماثر کهنه را شمارنده، سرفراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفکر
تصویر مفکر
فکر کننده، اندیشه نماینده
فرهنگ لغت هوشیار
روزه خور، روزه بر افطار کننده روزه خورنده، آنچه روزه را باطل کند، جمع مفاطیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منخر
تصویر منخر
سوراخ دماغ سوراخ بینی سوراخ بینی، جمع مناخر
فرهنگ لغت هوشیار
پشت واپس، پس افتاده وامانده عقب افتاده، واحدی که در عقب عمده قوی جای دارد موخره الجیش عقبدار. آنکه پس از دیگری است، واپس داشته شده، مقابل مقدم، دنباله چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفخم
تصویر مفخم
بزرگوار مرد بزرگ داشته، مرد بزرگوار: (استاد معظم مفخم)
فرهنگ لغت هوشیار
بیان و تفسیر کننده، شرح نماینده، تاویل کننده، بیان کننده، شارح، مبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاخر
تصویر مفاخر
جمع مفخره، ماثر، مکارم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدخر
تصویر مدخر
برنهاده، اندوخته، ذخیره شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسخر
تصویر مسخر
رام و فرمانبردار کرده شده و مطیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذخر
تصویر مذخر
غلک جای اندوختن پس انداز گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبخر
تصویر مبخر
دود داده بخور کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفخر
تصویر تفخر
بزرگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
کار نیک، شاهکار، مایه ناز فارسی گویان به جای این واژه واژه مفخر را به کار می برند آنچه بدان فخر کنند مایه نازیدن، جمع مفاخر. توضیح در فارسی غالبا} مفخر {بدین معنی استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفخر
تصویر تفخر
((تَ فَ خُّ))
بزرگی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدخر
تصویر مدخر
((مُ دَّ خَ))
اندوخته شده، پس انداز شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسخر
تصویر مسخر
((مُ سَ خَّ))
تسخیر شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منخر
تصویر منخر
((مِ خَ))
سوراخ بینی، جمع مناخر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفکر
تصویر مفکر
((مُ فَ کِّ))
اندیشمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفطر
تصویر مفطر
((مُ طِ))
روزه گشاینده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
((مُ فَ سِّ))
تفسیر کننده، شرح دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مفسر
تصویر مفسر
گزارنده
فرهنگ واژه فارسی سره