معنی موخر موخر درآخرآمده، آخرین، پایانی، آخر، بازپسین، پسین، اخیر، واپسین تصویر موخر فرهنگ فارسی عمید
موخر موخر پشت واپس، پس افتاده وامانده عقب افتاده، واحدی که در عقب عمده قوی جای دارد موخره الجیش عقبدار. آنکه پس از دیگری است، واپس داشته شده، مقابل مقدم، دنباله چشم فرهنگ لغت هوشیار