جدول جو
جدول جو

معنی مفخره

مفخره
آنچه مایۀ فخر و نازیدن باشد، چیزی که به آن فخر کنند
تصویری از مفخره
تصویر مفخره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مفخره

مفخره

مفخره
کار نیک، شاهکار، مایه ناز فارسی گویان به جای این واژه واژه مفخر را به کار می برند آنچه بدان فخر کنند مایه نازیدن، جمع مفاخر. توضیح در فارسی غالبا} مفخر {بدین معنی استعمال شود
فرهنگ لغت هوشیار

مفخره

مفخره
نازِش. (مهذب الاسماء). آنچه بدان نازند. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه بدان بنازند و فخر کنند. ج، مفاخر. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). و رجوع به مفخرت و مفخر شود، بزرگواری. (محمود بن عمر). مایۀ ناز و بزرگی. (منتهی الارب) (آنندراج). مأثره. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مسخره

مسخره
تمسخر، استهزا، کسی که مورد ریشخند واقع می شود، کسی که کارهای خنده دار می کند
مسخره
فرهنگ فارسی عمید

مسخره

مسخره
آنکه مردمان با وی مطایبه کنند و استهزاء و سخریه نمایند
مسخره
فرهنگ لغت هوشیار