- مفتضح
- رسوا و نمایان، بی آبرو و بی ناموس و رسوا گشته
معنی مفتضح - جستجوی لغت در جدول جو
- مفتضح ((مُ تَ ضَ))
- رسوا، بی آبرو
- مفتضح
- رسوا، نمایان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گشوده شده، باز شده، گشوده، آغاز شده
مفضحه ها، رسوایی ها، جمع واژۀ مفضحه
گشوده شده، باز شده، کلمه ای که دارای فتحه باشد
آلتی که با آن قفل و درهای بسته را بگشایند، کلید
گشوده، سر آغاز گشاینده، آغاز کننده بازکرد ه شده گشوده، آغاز (کتاب رساله) مدخل: (مفتتح کتاب برترتیب ابن المقفع) (کلیله. مصحح مینوی. 28) باز کننده گشاینده
کلید، هر چه بدان چیزی گشایند، جمع آن مفاتیح است
فضیحتها، زشتی ها، ننگها، رسوائیها
گشاده شده، گشوده
بازشده، گشاده شده، کلمه ای که دارای فتحه باشد
گشاینده، باز کننده
رسوا کننده
((مُ فَ تَّ))
فرهنگ فارسی معین
گشوده شده، باز شده، قلمی (شعبه ای از خط عربی که از قلم ثقیل نصف ممسک استخراج شده و در نوشتن امور مربوط به دادخواهی به کار می رفته)
گشاینده، بازکننده