جدول جو
جدول جو

معنی مغیث - جستجوی لغت در جدول جو

مغیث
فریادرس، آنکه به یاری دیگری می شتابد، دادرس
تصویری از مغیث
تصویر مغیث
فرهنگ فارسی عمید
مغیث(مُ)
اسم وادیی است که قوم عاد در آن به هلاکت رسید. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
مغیث(مُ)
نامی ازنامهای خدای تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
مغیث(مَ)
گیاه بر زمین افتاده از شدت باران. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرد شریر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مغیث
فریاد رس بفریاد رسنده یاری کننده فریاد رس
تصویری از مغیث
تصویر مغیث
فرهنگ لغت هوشیار
مغیث((مُ))
به فریاد رسنده، یاری کننده
تصویری از مغیث
تصویر مغیث
فرهنگ فارسی معین
مغیث
صفت فریادرس، یاری کننده، یاریگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مغیر
تصویر مغیر
غارتگر، آنکه مال مردم را غارت کند، غارت کننده، تاراج کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغاث
تصویر مغاث
درختی با برگ های پهن، گل های سفید و ریشۀ سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیب
تصویر مغیب
پنهان شده، ناپدید شده، ناپدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیب
تصویر مغیب
پنهان شدن، ناپدید شدن، دور شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
از حالی به حالی برگشته، دگرگون شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
بی ثبات و ناپایدار، قابل تغییر، دگرگون شونده
فرهنگ فارسی عمید
(مُ غَیْ یا)
دارای غایت. (معجم متن اللغه). آنچه برای آن غایتی معین شده است و گویند غایت داخل در مغیا نیست. (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد) ، چیزی که قانون برای آن غایتی قرار داده باشد، چنانکه در مادۀ 227 دادرسی مدنی که می گوید: ’در صورتی که درخواست کننده تأمین تا ده روز بعد از صدور قرار تأمین دادخواست نسبت به اصل دعوی ندهد قرار تأمین را دادگاه به درخواست طرف مقابل ملغی می نماید’ و مقنن برای دادن دادخواست نسبت به اصل دعوی در فرض بالا روز یازدهم پس از صدور قرار تأمین را غایت قرار داده است و دادن دادخواست مزبور مغیا به غایت مذکور است. بحثی است در علم اصول در این گونه موارد که آیا غایت داخل در مغیاست یا نه. (ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی)
لغت نامه دهخدا
(مُ / مُغْ یِ)
مغیبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مغیبه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
آنچه زهر آمیخته جهت شکار کرکس گسترند، گندم و جو آمیخته. (منتهی الارب). طعام یغش بالشعیر. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَیْ یَ)
نعت مفعولی از ترییث. رجوع به ترییث شود، رجل مریث العینین، مرد سست نظر. (منتهی الارب). بطی ءالنظر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَیْ یَ)
رام از هر چیزی: طریق مدیث، راه کوفته و پاسپرده. بعیر مدیث، مذلل بالریاضه. (منتهی الارب). طریق مدیث، مطروق. (از اقرب الموارد). نعت مفعولی است از تدییث به معنی تذلیل. رجوع به تدییث شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَیْ یِ)
رام و نرم گرداننده. (آنندراج). رجوع به تدییث شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَتْ تُهْ)
فربهی و فربه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
گندم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(مُ)
فریادرسیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اغاثه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ثَ)
ارض مغیثه، زمین باران رسیده. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لغیث
تصویر لغیث
مقلوب غلیث نان گندم و جو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغیثه
تصویر مغیثه
زمین بارانخورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغیث
تصویر بغیث
گندم و جو
فرهنگ لغت هوشیار
کلز انار دشتی از گیاهان گیاهی از تیره پنیر کیان که ریشه اش مورد استفاده دارویی است: رمان بری مغیث انار صحرایی. توضیح مصحف آن} معاث {است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغیب
تصویر مغیب
غایب شدن، ناپدید شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکیث
تصویر مکیث
ماند گار، گرانسنگ مکث کننده درنگ کننده، با وقار رزین، مکث
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
لشکر غارت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
((مُ غَ یِّ))
تغییر دهنده، دیگرگون شونده، قابل تغییر، بی ثبات، بی دوام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
((مُ غَ یَّ))
تغییر داده شده، دیگرگون گشته، از حالی به حالی شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
((مُ))
غارت کننده، غارتگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکیث
تصویر مکیث
((مَ))
درنگ کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغیب
تصویر مغیب
((مَ))
پنهان شدن، مخفی گشتن، دور شدن، اختفاء، دوری، غیبت
فرهنگ فارسی معین