معنی مغیب
- مغیب
- پنهان شدن، ناپدید شدن، دور شدن
واژههای مرتبط با مغیب
مغیب
- مغیب
- پنهان شده، ناپدید شده، ناپدید
مغیب
- مغیب
- غایب شدن، ناپدید شدن
مغیب
- مغیب
- پنهان شدن، مخفی گشتن، دور شدن، اختفاء، دوری، غیبت
مغیب
- مغیب
- مغیبه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مغیبه شود
مغیب
- مغیب
- نهان و ناپدید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تغییب شود
مغیب
- مغیب
- نهفته، پنهان، نهان، غیب شده
مطیب
- مطیب
- معطرکننده، خوشبوکننده
مصیب
- مصیب
- آنکه حقیقت امری را دریافته باشد، درستکار
مسیب
- مسیب
- آزاد شده، بر حال خود گذاشته شده، نام یکی از سه برادری که در بخارا پول رایج قرون اولیه هجری راسکه زدند
