جدول جو
جدول جو

معنی معمول - جستجوی لغت در جدول جو

معمول
عمل شده، کار شده، ساخته شده، رسم و عادت
معمول داشتن: عمل کردن، اجرا کردن
معمول شدن: عمل شدن، متداول شدن
معمول کردن: عملی کردن، اجرا کردن، متداول ساختن
تصویری از معمول
تصویر معمول
فرهنگ فارسی عمید
معمول
طبق مرسوم، مطابق عادت، متداول
تصویری از معمول
تصویر معمول
فرهنگ لغت هوشیار
معمول
((مَ))
عمل شده، کار شده، رسم و عادت
تصویری از معمول
تصویر معمول
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معمولی
تصویر معمولی
بهنجار، روامند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
بیشتر، هماره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معمولی
تصویر معمولی
عادی، متوسط، متداول، رایج
فرهنگ فارسی عمید
شونیک رواگ منسوب به معمول رایج متداول عادی: کاغذ معمولی حروف معمولی حروف معمولی: (بسوارها دستور داد که دو آخور باندازه دو برابر آخورهای معمولی براین بسترها بیفزایند) (ایران باستان 1818: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
معموله در فارسی مونث معمول در آغاز واژه (معمول به) به کارمی رفته (قزوینی یاد داشت ها) بنگرید به معمول مونث معمول، جمع معمولات. توضیح: شاید اصل این کلمه در مورد کتب فقهیه فتوائیه اولا استعمال میشد و ابتدا} معمول به {میگفته اند یعنی کتب فتاوی که مابین عموم معمول به است و سپس بحذف جار و مجرور این تعبیر را بر مطلق کتب متداوله استعمال کرده اند (قزوینی. یادداشتها 306- 305: 3)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
بر حسب تداول و عادت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمولی
تصویر معمولی
منسوب به معمول، رایج، متداول، عادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معمولی
تصویر معمولی
Awkward, Typical, Usual, Wonted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از معمولا
تصویر معمولا
Normally, Ordinarily, Usually
دیکشنری فارسی به انگلیسی
estranho, típico, usual, habitual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
normalmente, ordinariamente, geralmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
peinlich, typisch, gewöhnlich, gewohnt
دیکشنری فارسی به آلمانی
niezręczny, typowy, zwykły
دیکشنری فارسی به لهستانی
normalnie, zwykle, zazwyczaj
دیکشنری فارسی به لهستانی
неловкий , типичный , обычный
دیکشنری فارسی به روسی
обычно , обычно
دیکشنری فارسی به روسی
незручний , типовий , звичайний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
зазвичай , зазвичай , зазвичай
دیکشنری فارسی به اوکراینی
normaal, gewoonlijk, meestal
دیکشنری فارسی به هلندی
ongemakkelijk, typisch, gebruikelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
incómodo, típico, usual, acostumbrado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
normalmente, ordinariamente, generalmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
gênant, typique, habituel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
normalement, ordinairement, habituellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
normalmente, ordinariamente, solitamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
imbarazzante, tipico, abituale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
अजीब , सामान्य , सामान्य
دیکشنری فارسی به هندی
सामान्य रूप से , सामान्य रूप से , आमतौर पर
دیکشنری فارسی به هندی
সাধারণত , সাধারণত , সাধারণত
دیکشنری فارسی به بنگالی
garip, tipik, olağan, alışılmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی