عمل شده، کار شده، ساخته شده، رسم و عادت معمول داشتن: عمل کردن، اجرا کردن معمول شدن: عمل شدن، متداول شدن معمول کردن: عملی کردن، اجرا کردن، متداول ساختن عمل شده، کار شده، ساخته شده، رسم و عادت معمول داشتن: عمل کردن، اجرا کردن معمول شدن: عمل شدن، متداول شدن معمول کردن: عملی کردن، اجرا کردن، متداول ساختن