- مطهر (پسرانه)
- پاک و مقدس، منزه
معنی مطهر - جستجوی لغت در جدول جو
- مطهر
- پاک شده، پاک و پاکیزه
- مطهر
- پاک کننده، آنکه چیزی را پاک و تمیز کند
- مطهر
- پاک کرده شده، پاکیزه، مقدس
- مطهر ((مُ طَ هِّ))
- تطهیرکننده، پاک کننده
- مطهر ((مُ طَ هَّ))
- تطهیر شده، پاک شده، پاک، پاکیزه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مؤنث واژۀ مطهّر، پاک شده، پاک و پاکیزه
ابریق، آفتابه، ظرف آبی که با آن وضو بگیرند
در تازی نیامده یشداسی پاکی مطهر بودن طهارت: گر جنبی ز مغکده بر در کعبه بگذرد کعبه بلوث کعب او کی فتد از مطهری ک (خاقانی)
پاکخانه چغل آبتابه این واژه را به نادرست آفتابه گویند آبدستان بشیز متاره این واژه در برهان آمده برابر با مطهره که گمان می رود دگر گشته همان واژه تازی باشد مطهره در فارسی مونث مطهر بنگرید به مطهر آفتابه ابریق: سه پایه ای دید و مطهره از و در آویخته مطهره برگرفت و ببالین سیاه گیل آمد و آب در گلوی سیاه گلی ریخت، ظرفی که بدان و ضو گیرند، جایی که در آن طهارت کنند و تن را بشویند، جمع مطاهر. مونث مطهر: بنات مکرمه و زوجات مطهره و سایر خدمه حرم بشرف پای بوس مشرف شدند، جمع مطهرات. مونث مطهر، جمع مطهرات
کار آزموده، چیره دست
نمودگاه، نماد
پاکیزه تر، نیکوتر
پاکایش، خود شویی، باز داشت خود از گناه پاک شدن سر و تن شستن، شست و شو
از آلات موسیقی، عود
محل ظهور، جای آشکار شدن
چادر دارای تصویر پرندگان
استاد، زبردست، حاذق، کار آزموده
بارانی، باران دیده، باران خورده
استاد کار در کار خویشتن، حاذق در هر کاری
بربت، دنبک بدینگونه آمده در برخی فرهنگ ها، چوبی که بدان زنند و نوازند چو به ک در این چامه خاقانی سخن از زخمه و زبان می رود: زخمه مطربان صلای صبوح در زبان های مزهر اندازد از سازهایی که مشخصات آن کاملا معلوم نیست: بعضی از نویسندگان مزهر را نام دیگری برای عود ذکر کرده اند و عده ای هم آنرا نوعی از سازهای ضربی از قبیل طبل یا دنبک دانسته اند در حالیکه در نظر عده دیگر وجود سیم (اوتار) در این ساز محقق بوده است. زخمه مطربان صلای صبوح در زبانهای مزهر اندازد. (خاقانی)
مشهور، معروف، شناخته شده
کوره بلند
آشکار شده، آشکار کرده، پیدا، محل ظهور
بار اندار، بارنده، بارانی پرنده نگار: پارچه چادر جامه بارنده بارانی: بنانش ابر مطیر و سخاش مهر منیر بیانش سحر حلال و سخنش فصل خطاب. (عثمان مختاری) نوعی چادر که در آن تصویر صیور (پرندگان) باشد، نوعی پارچه برد (که ظاهرا بنقش طیور منقوش بود) : از انواع فواکه و الوان ریاحین زمین چون دیبای مشجر و هوا چون حله زیبای مطیر
پرواز، فرودگاه، چاه فراخدهان پریدن، پرش پرواز: تا اگر مرغ روحم قصد مطار سدره کند قفص کالبدهم در دولت خانه مرو بماند، محل پریدن، توضیح امروزه در عربی بمعنی فرودگاه هواپیمااستعمال شود: مطار بغداد، چاه فراخ دهانه
چاهکن، جویکن، زن فربه