ظرفی که بدان طهارت کنند و آب دست دان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آبدستان. (دهار). آفتابه و ظرف آب که بدان وضو کنند. (غیاث). ابریق. آفتابه. کوزه که در آن آب کنند و در سفر با خود دارند و به ستور یا کجاوه و پالکی یا ارابه آویزند و عوام الناس متاره گویند. قمقمه. ابریق چرمین. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : در قوصره همی به سفر خواست رفت جان ز آن برگرفت سفرۀ درخورد و مطهره. ناصرخسرو. که بیاور مطهره اینجا به پیش تا بشویم جمله را با دست خویش. مولوی. در طهارت زاهد عبدالحقی از کلاه زردکش بین مطهره. نظام قاری (دیوان چ استانبول ص 25). و رجوع به متاره شود. - امثال: مطهره به گرو رفته است، به کسی اطلاق کنند که دارایی خود را از دست داده باشد. ، غسلخانه. ج، مطاهر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)