- مضرت
- گزند، زیان
معنی مضرت - جستجوی لغت در جدول جو
- مضرت
- ضرر رسانیدن، زیان، ضرر
- مضرت
- ضرر، زیان، گزند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
حضور، غیاب، بحضور، در حضور، غیبت
سبزی گندمگونی، رنگ سبز، سبز
آنچه به آن بخل ورزند
شاد شدن، شادی، شادمانی
بدی، عیب، رنج و سختی، آزار
سرسبزی، طراوت، شادابی، شادکامی، کامکاری
تر و تازه و شاداب شدن، شادابی و خرمی گیاه
عددی که از ضرب کردن یک عدد در عدد دیگر به دست می آید، استخوان مغزدار
برپا کنندۀ فتنه و غوغا، فتنه انگیز، سخن چین
محلی که چیزی را برپا می کنند، محل برپا کردن خیمه
چیزی که در آن نقش و نگار به شکل دندان باشد، دندانه دار
عنوانی احترام آمیز که پیش از نام شخص بزرگ گفته یا نوشته می شود، نزدیکی، قرب، پیشگاه، حضور، پایتخت
حضرت سبحان: خداوند پاک و منزه از هر عیب و نقص
حضرت سبحان: خداوند پاک و منزه از هر عیب و نقص
نیکی کردن، عمل خیر نیکی: ثمره خردمندان امین که حق احسان و مبرت بحسن معاملت نگاه دارند. . ، جمع مبرات
شادمانی، شادی، خرمی، خوشی
زیانها، ضررها
جای گمراهی و ضلالت
منسوب به مضر از قبیله مضر
مضرت در فارسی: زیان رساندن گزند رساندن، زیان گزند آسیب
آذر سنج
دندانه دار، کار دان آزموده، سختی چشیده دندانه دار، مبتلی بسختی ومشقت، سختی دیده آزموده مجرب، منقوش به نقش ونگارهایی بصورت دندانه ها
استخوان، مغز استخوان، شمشیر، دم شمشیر خر گاه کلان، زننده بسیار زننده، زد ابزار ابزار زدن زنشگاه جای زدن، تاژ گاه (تاژ خیمه) این واژه را فارسی گویان مضرب گویند ز نشمان در اندوزه (حاصل ضرب) : درانگارش جامه رنگین دو به هم زن سخن چین شمشیر، تیزی شمشیر، جمع مضارب. مکان زدن، جایی که در خیمه بر پا کنند: در آن مدت که اراضی بیلقان مرکز اعلام فرقد فرسای و مضرب خیام عساکر گیتی گشای بود، حاصل ضرب هر عددی است در عدد دیگر نسبت بان دو عدد مثلا حاصل ضرب 6 در 8 چهل و هشت سات پس 48 مضرب 6 یا 8 میباشد. یا مضرب مشترک. هر گاه عددی بر چند عدد بخش پذیر باشد آنرا مضرب مشترک همه آن اعداد گویند مانند 20 که بر 4 2 10 5 قابل قسمت است. یا کوچکترین مضرب مشترک. ممکن است چند عدد مضربهای مشترک متعدد داشته باشند در این صورت مضرب مشترکی را که از همه کوچکتر است کوچکترین مضرب مشترک گویند، جمع مضارب. توضیح مضرب که اسم مکان ضرب باشد بکسر راء است مانندمنزل ولی معمولا آنرا بفتح راء خوانند چنانکه در مضرب مشترک و امثال آن. جامه دوخته شده با نقش و خطوط الوان. دو بهم زن سخن چین: ... بلکه از متسوقان و مضربان وعاقبت نانگران و جوانان کار نادیدگان نیز کارها رفته است نارفتنی
بدی زشتی عیب: و اگر در کاری خوض کند که عاقبت و خیم و خاتمت مکوره دارد و شر و مضرت و فساد و معرت آن بملک اوباز گردد، گناهکار بد و زشت، آزار رنج سختی
مورد
تازگی، خوبی، شکفتگی روی
((حَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
قرب، حضور، آستانه درگاه، کلمه ای است که برای احترام پیش از نام قدیسان و بزرگان می آید
حضرت عباسی: به حضرت عباس قسم، به صورت راست و درست
حضرت عباسی: به حضرت عباس قسم، به صورت راست و درست
((مُ ضَ رَّ))
فرهنگ فارسی معین
دندانه دار، مبتلی به سختی ومشقت، سختی دیده، آزموده، منقوش به نقش ونگارهایی به صورت دندانه