جدول جو
جدول جو

معنی مصیقل - جستجوی لغت در جدول جو

مصیقل
(مُ صَ قَ)
صیقل شده و جلاداده شده. (ناظم الاطباء). روشن کرده شده و از رنگ و تیرگی پاک کرده شده. (غیاث) (آنندراج). صیقلی. جلاداده. صیقلی شده
لغت نامه دهخدا
مصیقل
(مُ صَ قِ)
روشن کننده و صاف کننده. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
مصیقل
روشن کننده، زاینده
تصویری از مصیقل
تصویر مصیقل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصقل
تصویر مصقل
خطیب بلیغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیقل
تصویر صیقل
زدودن زنگ، زدایندۀ زنگ فلز یا آینه، جلادهنده، برای مثال آهنی را که موریانه بخورد / نتوان برد از او به صیقل زنگ (سعدی - ۹۳)، صیقلی
صیقل خوردن (پذیرفتن، گرفتن): زدوده شدن، جلا یافتن
صیقل زدن (دادن، کردن): زدودن، جلا دادن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ صَقْ قَ)
مهره زده. صیقل یافته. صیقلی. صیقل داده شده. در تابناکی و جلا همانند آینه شده: بفرمود تا خانه مکعب مسطح بنا کردند و سطوح او را به گچ و مهره مصقل گردانیدند. (سندبادنامه ص 64).
خانه مصقل همه جا روی توست
از پس آن دیدۀ تو سوی توست.
نظامی.
به صورتگری بود رومی به پای
مصقل همی کرد چندین سرای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مُ صَ قَ لَ)
آلت زدودن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مِ قَ)
ابزاری که بدان جلا می دهند و صیقل می زنند و زنگ چیزی را می زدایند، و بزداغ نیز گویند. سو. (ناظم الاطباء). سوهان. مهره. ج، مصاقل. (یادداشت مؤلف) : آئینۀ زنگ آلود دلها به مصقل هدایت جلا داد (حضرت محمد (ص)) . (ترجمه تاریخ یمینی). در مجالس متعدد به مصقل مواعظ و نصایح زنگ کربت و ملال از مرآت ضمیر منیر می زدودند. (ظفرنامۀ یزدی ج 2 ص 364)، قطعه فلزی که قصابان بدان کارد تیز کنند
لغت نامه دهخدا
(مَ قِ)
جمع واژۀ مصقله. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث) (از آنندراج). رجوع به مصقله شود
لغت نامه دهخدا
(مِ قَ)
مصقع. خطیب بلیغ. مقلوب مصلق است. (ناظم الاطباء). خطیب بلیغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). و رجوع به مصلق و مصقع شود
لغت نامه دهخدا
(صَ قَ)
وی کنیز امام حسن عسکری (ع) و مادر امام دوازدهم است که المعتمد علی الله بتحریک جعفر برادر امام از او مطالبۀ فرزند امام را کرد و صیقل منکر شد و دعوی حمل کرد. المعتمد او را در حرم خود نگاه داشت و زنان خلیفه و ابوالشوارب قاضی تعهد حال او میکردند تا بسال 263 هجری قمری بر اثر قیام صاحب الزنج وقصد حملۀ یعقوب بن لیث به بغداد و مرگ عبیدالله بن یحیی بن خاقان امور خلافت تزلزل یافت و بین طرفداران جعفرو صیقل خلاف افتاد. حسن بن جعفر نوبختی صیقل را در خانه خود پنهان کرد. سپس المعتضد صیقل را از خانه وی بیرون آورد و در قصر خود نگاه داشت و در همان قصر در عصر المقتدر درگذشت. (خاندان نوبختی صص 108-109)
لغت نامه دهخدا
سوهان بزداغ ابزاری باشد که بدان بزدایند خطیب بلیغ، آلتی است زرگران را که بدان فلزات را صیقل دهند: ... در مجالس متعدد بمصقل مواعظ ونصایح زنگ کربت وملال از مرآت ضمیر منیر می زدودند، آلتی است فلزی قصابان را که بوسیله آن کارد قصابی را تیز کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیقل
تصویر صیقل
تیز کننده شمشیر و زداینده آن، روشنگر، مهره زن، آینه افروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصاقل
تصویر مصاقل
جمع مصقل، زداینده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصیقله
تصویر مصیقله
سوهان سمباده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صیقل
تصویر صیقل
((صَ یا ص قَ))
آن که شمشیر و مانند آن را بزداید و جلا دهد، جلا دهنده، زداینده، در فارسی، زدودگی زنگ از فلزات و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
پرداخت، جلا، روشنگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
دیدن صیقل زدن به خواب، دلیل پادشاهی بزرگ است. اگر بیند که صیقلی می نمود، دلیل است به خدمت پادشاه رود. محمد بن سیرین
دیدن صیقلی مردی باشد که به دست او حق از باطل پدید آید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب