جدول جو
جدول جو

معنی مصقل

مصقل(مُ صَقْ قَ)
مهره زده. صیقل یافته. صیقلی. صیقل داده شده. در تابناکی و جلا همانند آینه شده: بفرمود تا خانه مکعب مسطح بنا کردند و سطوح او را به گچ و مهره مصقل گردانیدند. (سندبادنامه ص 64).
خانه مصقل همه جا روی توست
از پس آن دیدۀ تو سوی توست.
نظامی.
به صورتگری بود رومی به پای
مصقل همی کرد چندین سرای.
نظامی
لغت نامه دهخدا