جدول جو
جدول جو

معنی مصلوب - جستجوی لغت در جدول جو

مصلوب
به دارآویخته شده
تصویری از مصلوب
تصویر مصلوب
فرهنگ فارسی عمید
مصلوب
(مَ)
بردارکشیده شده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آویخته. درآویخته. برآویخته. بیاویخته. به چلیپا برکرده. به چلیپا برزده. بردارزده. بردارکشیده. بردارشده. دارزده. به دارکشیده. (یادداشت مؤلف) ، سخت تب زده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
- مصلوب شدن، به دار آویخته شدن. آویخته گشتن. بر دار کشیده شدن.
- مصلوب کردن، به دار آویختن. بر دار زدن. آویختن
لغت نامه دهخدا
مصلوب
بدار آویخته شده
تصویری از مصلوب
تصویر مصلوب
فرهنگ لغت هوشیار
مصلوب
((مَ))
به صلیب کشیده شده، به دار آویخته
تصویری از مصلوب
تصویر مصلوب
فرهنگ فارسی معین
مصلوب
به صلیب آویخته شده، دارزده شده، به دارآویخته
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجلوب
تصویر مجلوب
جلب شده، کشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسلوب
تصویر مسلوب
ربوده شده، کنده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
خواسته شده، چیزخواسته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مقلوب
تصویر مقلوب
وارونه شده، برگردانیده شده، در ادبیات در فن بدیع شعر یا سخنی که در آن کلمات مقدّم و مؤخّر شده یا کلماتی مانند رگ و گر، رقیب و قریب، شارع و شاعر، جادوانه و جاودانه، ابدا و ادبا و امثال این ها به کار برده شده باشد، برای مثال هست انیس و کریم ورنشناسی / زود بخوان باشگونه میرک سینا (امیرعلی یوزی تکین - لغتنامه - مقلوب)، برگشته، واژگون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصحوب
تصویر مصحوب
هم صحبت شده، یاروهمراه شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغلوب
تصویر مغلوب
آنکه بر وی چیره شده باشند، شکست خورده، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های سه گاه و چهارگاه
فرهنگ فارسی عمید
همراه همدم، یار دوست هم صحبت گردیده همراه شده، یار رفیق، همراه مقرون: رقیمجات مفصل مصحوب ذوالفقار بیگ رسیده بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغلوب
تصویر مغلوب
آنکه بر وی چیره باشند و غلبه کرده و مطیع گشته
فرهنگ لغت هوشیار
خواسته و جسته، درخواست شده، خوش آیند، آرزو شده، مرغوب، میل و خواهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقلوب
تصویر مقلوب
برگردانیده و باژگونه شده، وارونه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلوب
تصویر مسلوب
ربوده ربوده شده ربوده شده سلب شده
فرهنگ لغت هوشیار
دوشیده دوشیده شده: و آن فعولی است بمعنی مفعول چنانکه رکوب بمعنی مرکوب و حلوب بمعنی محلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محلوب
تصویر محلوب
((مَ))
دوشیده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصحوب
تصویر مصحوب
((مَ))
همراه شده، یار، رفیق، همراه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
((مَ))
خواسته شده، طلب شده، دلپسند، خوش آیند، محبوب، معشوق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسلوب
تصویر مسلوب
((مَ))
سلب شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مقلوب
تصویر مقلوب
((مَ))
برگردانیده شده، وارونه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغلوب
تصویر مغلوب
((مَ))
شکست خورده، غلبه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
دلپذیر، دل خواه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
Advisable, Desirable, Favorable, Pleasant, Desirably
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
conseillé, désirable, de manière désirable, favorable, agréable
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
aconselhável, desejável, desejavelmente, favorável, agradável
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
ratsam, wünschenswert, günstig, angenehm
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
wskazany, pożądany, pożądanie, sprzyjający, przyjemny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
целесообразный , желаемый , желаемо , благоприятный , приятный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
доцільний , бажаний , бажано , сприятливий , приємний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
raadzaam, gewenst, wenselijk, gunstig, aangenaam
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
aconsejable, deseable, deseablemente, favorable, agradable
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
consigliabile, desiderabile, favorevole, piacevole
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مطلوب
تصویر مطلوب
उचित , वांछनीय , इच्छनीय रूप से , अनुकूल , सुखद
دیکشنری فارسی به هندی