- مصدر
- ستاک، بن واژه، ریشه
معنی مصدر - جستجوی لغت در جدول جو
- مصدر
- بازگشتن گاه، جای بازگشتن، محل صدور، در دستور زبان کلمه ای که آخر آن «تن» یا «دن» باشد به شرط آنکه هرگاه نون را از آخر آن حذف کنند بن ماضی بشود، مثل گفتن، رفتن، زدن
- مصدر
- مقدم داشته شده، کسی که به ریاست و بزرگی برقرار گردیده، کسی که در صدر باشد، صدرنشین
- مصدر
- جای بازگشتن، محل صدور
- مصدر ((مُ صَ دَّ))
- داشته شده، درصدر قرار داده، آنکه به ریاست و صدارت رسیده، کسی که در صدر جای دارد، صدرنشین
- مصدر ((مَ دَ))
- جای بازگشت، سرچشمه، منبع، فعلی است بدون زمان و ضمائر، جمع مصادر
- مصدر
- Confiscator
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تازی نیامده کنشی منسوب به مصدر. یا وجه مصدری فعلی است که بصورت اسم درآمده باشد: باید رفتن نشاید گفتن شنیدن، در قدیم وجه مصدری را با ن علامت مصدر استعمال میکردند ولی بمرور زمان مصدر را مخفف آوردند و امروز نیز چنین گویند: نخواه گفت نشاید رفت: اشک حافظ خرد و صبر بدریا انداخت چکند سوز غم عشق نیارست نهفت. (حافظ)
والده
سینه پهن
در مجلس جا گرفتن
تقدیر کننده، خدای تعالی
تصدیق کننده، باور کننده
تنگ دل، ملول، آزرده، تیره
مکدر شدن: تنگ دل شدن، اندوهگین شدن، تیره و تار شدن
مکدر کردن: تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
مکدر شدن: تنگ دل شدن، اندوهگین شدن، تیره و تار شدن
مکدر کردن: تنگ دل کردن، اندوهگین کردن، تیره و تار کردن
دارای تصویر، دارای شکل و صورت
کسی که مبتلا به درد سینه باشد
آنچه باعث دردسر شود، دردسر دهنده
آنچه تقدیر شده، نصیب، قسمت، سرنوشت
تصدیق شده، گواهی شده، باور کرده شده
در صدر مجلس جا گرفتن، سینه را پیش دادن
ویژگی آنچه اعصاب را سست و بی حس می کند
کسی که آبله درآورده، آبله دار، آبله رو
کسی که در صدر مجلس نشسته است، صدرنشین
در دستور زبان کلمه ای که علامت تصغیر (ک، چه، و) به آن افزوده باشند مانند پسرک، دریاچه، دخترو، تصغیر شده، کوچک شده
مصدرها، بازگشتن گاه ها، جای بازگشتن ها، محل صدورها، جمع واژۀ مصدر
انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند
کنایه از اصلی، اولیه مثلاً دانشگاه مادر،
کنایه از برانگیزنده، باعث
کنایه از زمین، خاک،برای مثال جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به مادر سپرد (رودکی - ۴۹۶) ،
کنایه از هر یک از عناصر چهارگانه
مادر فولاد زره: کنایه از زن زشت، پیر، بسیار حیله گر و مکار. دراصل، مادر دیوی به نام فولادزره بوده که داستان آن در کتاب امیرارسلان آمده است
کنایه از اصلی، اولیه مثلاً دانشگاه مادر،
کنایه از برانگیزنده، باعث
کنایه از زمین، خاک،
کنایه از هر یک از عناصر چهارگانه
مادر فولاد زره: کنایه از زن زشت، پیر، بسیار حیله گر و مکار. دراصل، مادر دیوی به نام فولادزره بوده که داستان آن در کتاب امیرارسلان آمده است
ام، والده، ماما، ماد، مام، زنی که یک یا چند بچه بدنیا آورده باشد
بالا نشین در صدر مجلس نشیننده، صدر (پیشگاه) قرار گیرنده: در گاه رفیعش (به) صدر ملکی متصدر بود
آبله بر آمده، آبله نشان، آبله دار
کسی یا چیزی که سست و بی حرکت میکند و موجب خواب رفتگی اعضا میشود
کوچک شده، تصغیر شده
جمع مصدر، برونیگاه ها سر چشمه ها کنش ها خاستگاه ها جمع مصدر: جاهای بیرون آمدن چیزها، مصدرها. یا اسما مصادر. اسم مصدرها. یا مصادر امور. وزیران و رئیسان ادارات
برگشتگاه، مرجع، بازگشت جای
کوره بلند