مرد سخت و قوی سینه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سخت سینه. (مهذب الاسماء) ، کسی که خوی و عرق او تا به سینۀ وی رسیده باشد، سپیدی سر و سینه از گوسفند و اسب. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، میش سیاه سینۀ سپیدبدن. (ناظم الاطباء) ، اسب سابق و درگذرنده، تیر ستبرسینه، اولین تیر قمار که بی علامت و نشان باشد، شیر بیشه، گرگ، مقدم داشته شده و در صدر واقعگشته و در اول و ابتدا آورده شده. (از غیاث) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). به پیشگاه نشانیده. بالانشین. - مصدر به، آغازیده به: ’برو’ فعل مصدر به باء است. - مصدر ساختن، مقدم داشتن. در صدر قرار دادن: مضمون این داستان یکی از فضلا که در آن مجلس حاضر بوده است و سخنانی که ذکر کرده شد به گوش خود شنیده ثبت کرده است و آن را به کریمۀ ’ماشهدنا الا بما علمنا’ مصدر ساخته و در آخر به این کلمات ختم نمود... (ظفرنامۀ یزدی ج 2 ص 391). - مصدر شدن، در صدر واقع شدن و در اول و ابتدا آورده شدن. (ناظم الاطباء). - مصدر کردن، مصدر ساختن. مقدم داشتن. بدان آغاز کردن. - ، قرار دادن در صدر. نشاندن در پیشگاه: گفتی از انبیا و امم هرکه رفته بود حق کرده در حوالی کعبه مصدرش. خاقانی