معنی مصادر مصادر مصدرها، بازگشتن گاه ها، جای بازگشتن ها، محل صدورها، جمع واژۀ مصدر تصویر مصادر فرهنگ فارسی عمید
مصادر مصادر جمع مصدر، برونیگاه ها سر چشمه ها کنش ها خاستگاه ها جمع مصدر: جاهای بیرون آمدن چیزها، مصدرها. یا اسما مصادر. اسم مصدرها. یا مصادر امور. وزیران و رئیسان ادارات فرهنگ لغت هوشیار
مصادف مصادف کسی یا چیزی که با دیگری رو به رو شود و برخورد کند، برخورد کننده، به هم رسیده، به هم برخورده فرهنگ فارسی عمید
مصادم مصادم آسیب رسان کوستار آنکه یا آنچه که با دیگری برخورد کند و صدمه زند، جمع مصادمین فرهنگ لغت هوشیار