جدول جو
جدول جو

معنی مصبوغه - جستجوی لغت در جدول جو

مصبوغه
(مَ غَ)
تأنیث مصبوغ. صبیغ. رنگ کرده. رزیده. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مصبوغ و صبیغ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محبوبه
تصویر محبوبه
(دخترانه)
مؤنث محبوب، دوست داشتنی، مورد محبت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محبوبه
تصویر محبوبه
زن محبوب، دوست داشته شده، آنکه یا آنچه مورد علاقه و محبت است، دوست، معشوق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصدوقه
تصویر مصدوقه
صدق، راستی، مصداق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصبغه
تصویر مصبغه
جای رنگ کردن، دکان رنگرزی، رنگرزخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصبوغ
تصویر مصبوغ
رنگ کرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصاوله
تصویر مصاوله
حمله کردن، به یکدیگر جستن
فرهنگ فارسی عمید
(اُ حَ)
اول روز. (قطر المحیط). صباح: اتیته اصبوحه کل یوم، یعنی آمدم او را صباح هر روز. (منتهی الارب). بامداد. (ربنجنی). ج، اصابیح. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
هندوانه. دابوقه
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ غَ)
جای رنگرزی و رنگرزخانه. (ناظم الاطباء). دکان صباغی
لغت نامه دهخدا
(مُ صَبْ بَ غَ)
مصبغ: ثیاب مصبغه، جامه های رنگین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصبغ شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
رنگ کرده شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). جامۀ رنگ کرده. (مهذب الاسماء). رنگ کرده. رزیده. مصبغ. صبیغ. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مصبوغ
تصویر مصبوغ
رنگ کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
مصبغه در فارسی کار گاه رنگرزی جامه های رنگین جای رنگ کردن دکان رنگرزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغبونه
تصویر مغبونه
مونث مغبون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصاوله
تصویر مصاوله
حمله کردن و بیکدیگر جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصحوبه
تصویر مصحوبه
مونث مصحوب
فرهنگ لغت هوشیار
مصدوقه در فارسی مونث مصدوق: راست در آمده، راستگوی، گواه راست مونث مصدوق، صدق راستی و، مصداق: و در شان گرجیان غافل که جز گران خوابی از بخت بهره ای نداشتند مصدوقه کریمه افامن اهل القری ان یاتیهم باسنا بیاتا بظهور پیوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصدومه
تصویر مصدومه
مونث مصدوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضبوطه
تصویر مضبوطه
مونث مضبوط: نگاهداشته، بایگانی شده مونث مضبوط، جمع مضبوطات
فرهنگ لغت هوشیار
مطبوخه در فارسی مونث مطبوخ بنگرید به مطبوخ مونث مطبوخ، جمع مطبوخات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطبوعه
تصویر مطبوعه
مطبوعه در فارسی مونث مطبوع بنگرید به مطبوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصنوعه
تصویر مصنوعه
مصنوعه در فارسی مونث مصنوع: تخشیده ساخته مونث مصنوع، جمع مصنوعات
فرهنگ لغت هوشیار
مزبوره در فارسی: مونث مزبور نبشته و چاه به سنگ بر آورده چاه سنگچین مونث مزبور: وی پس از انتصاب بحکومت بلاد مزبروه در شهور احدی و اربعین و ستمائه بخراسان رسید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذبوحه
تصویر مذبوحه
مذبوحه در فارسی مونث مذبوح بنگرید به مذبوح مونث مذبوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراوغه
تصویر مراوغه
مراوغت در فارسی: کشتی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجبوله
تصویر مجبوله
مونث مجبول
فرهنگ لغت هوشیار
متبوعه در فارسی مونث متبوع: پیروی شده سالار مونث متبوع: وزارت متبوعه جمع متبوعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صابوغه
تصویر صابوغه
چشم سیا شاد از ماهیان در انگلیسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصبوحه
تصویر اصبوحه
اول روز، صباح، بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
محبوبه در فارسی مونث محبوب بنگرید به محبوب مونث محبوب زنی که مورد محبت مردی واقع شده معشوقه: بگشوده گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری. (دهخدا مجموعه اشعار) جمع محبوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصبغه
تصویر مصبغه
((مَ بَ غِ))
دکان رنگرزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محبوبه
تصویر محبوبه
((مَ بَ یا بِ))
معشوقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصبوغ
تصویر مصبوغ
((مَ))
رنگ کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربوطه
تصویر مربوطه
وابسته
فرهنگ واژه فارسی سره