معنی مصبغه - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مصبغه
مصبغه
- مصبغه
- مصبغه در فارسی کار گاه رنگرزی جامه های رنگین جای رنگ کردن دکان رنگرزی
فرهنگ لغت هوشیار
مصبغه
- مصبغه
- مصبغ: ثیاب مصبغه، جامه های رنگین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مصبغ شود
لغت نامه دهخدا
مصبغه
- مصبغه
- جای رنگرزی و رنگرزخانه. (ناظم الاطباء). دکان صباغی
لغت نامه دهخدا
اصبغه
- اصبغه
- جَمعِ واژۀ صِباغ. جَمعِ واژۀ صِبْغ. (منتهی الارب). نانخورشها. رجوع به صِباغ و صِبغ شود
لغت نامه دهخدا
مدبغه
- مدبغه
- جای دباغت. (منتهی الارب) (از متن اللغه). دباغخانه. محل پوست پیرایی، پوست در دباغت گذاشته. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از متن اللغه). ج، مدابغ
لغت نامه دهخدا
مربغه
- مربغه
- ناقۀ سیراب شده. ناقه ای که برای آشامیدن آزادش گذاشته اند تا هر قدر که می خواهد بیاشامد و فربه شود. (از متن اللغه). رجوع به مربغ و ارباغ شود
لغت نامه دهخدا