- مصبح
- کاسه بزرگ جام غار جی بامداد کردن زمان بامداد
معنی مصبح - جستجوی لغت در جدول جو
- مصبح ((مُ بِ))
- سحرخیز، زیبارو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیبا روی تر، صبیح تر
بامداد خفتن، پگاه خفتن
صحیح شده، درست شده
جای قربانی کردن، کشتارگاه
تصریح شده، روشن و آشکار شده
چراغ، ظرف یا قدحی که در آن صبوحی بخورند
اصلاح کننده، به صلاح آورنده، نیکو کننده، آشتی دهنده، شایسته، نیکوکار
تصحیح کننده، کسی که غلط های کتاب یا نوشته ای را بگیرد و آن را بی غلط کند
پگاه آینده
خانه نشین پای بند به خانه
جای قربانی کردن، قربانگاه
تسبیح کننده
بصلاح و نیکویی آورنده
زمین بی گیاه برهوت، خرمنگاه
جمع مصباح، چراغ ها، کاسه ها، جام های غار جی
آشکار کرده، آشکار: اما اشتراط نیت در تیمم در نزد ابوحنیفه باین دلیل است که قصد داخل در ماهیت تیمم میباشد زیرا در کلمه فتیمموا و جوب قصد و نیت مصرح است
تصحیح و اصلاحی کننده
چراغ، سراج، ظرف یا قدحی که در آن صبوحی بخورند
کسی که خدا را به پاکی یاد کند، کسی که سبحان الله بگوید، تسبیح کننده
Moralist
moralista
Moralist
moralista
моралист