جدول جو
جدول جو

معنی مصبح - جستجوی لغت در جدول جو

مصبح
کاسه بزرگ جام غار جی بامداد کردن زمان بامداد
تصویری از مصبح
تصویر مصبح
فرهنگ لغت هوشیار
مصبح
((مُ بِ))
سحرخیز، زیبارو
تصویری از مصبح
تصویر مصبح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصلح
تصویر مصلح
(پسرانه)
آنکه اصلاح می کند، اصلاح کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اصبح
تصویر اصبح
زیبا روی تر، صبیح تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصبح
تصویر تصبح
بامداد خفتن، پگاه خفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصحح
تصویر مصحح
صحیح شده، درست شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مذبح
تصویر مذبح
جای قربانی کردن، کشتارگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصرح
تصویر مصرح
تصریح شده، روشن و آشکار شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصباح
تصویر مصباح
چراغ، ظرف یا قدحی که در آن صبوحی بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصلح
تصویر مصلح
اصلاح کننده، به صلاح آورنده، نیکو کننده، آشتی دهنده، شایسته، نیکوکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصحح
تصویر مصحح
تصحیح کننده، کسی که غلط های کتاب یا نوشته ای را بگیرد و آن را بی غلط کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متصبح
تصویر متصبح
پگاه آینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدبح
تصویر مدبح
خانه نشین پای بند به خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذبح
تصویر مذبح
جای قربانی کردن، قربانگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسبح
تصویر مسبح
تسبیح کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصلح
تصویر مصلح
بصلاح و نیکویی آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصطح
تصویر مصطح
زمین بی گیاه برهوت، خرمنگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصابح
تصویر مصابح
جمع مصباح، چراغ ها، کاسه ها، جام های غار جی
فرهنگ لغت هوشیار
آشکار کرده، آشکار: اما اشتراط نیت در تیمم در نزد ابوحنیفه باین دلیل است که قصد داخل در ماهیت تیمم میباشد زیرا در کلمه فتیمموا و جوب قصد و نیت مصرح است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصحح
تصویر مصحح
تصحیح و اصلاحی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصباح
تصویر مصباح
چراغ، سراج، ظرف یا قدحی که در آن صبوحی بخورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصبح
تصویر اصبح
((اَ بَ))
خوب رو، زیبارو، مویی که سفید مایل به سرخ باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مذبح
تصویر مذبح
((مَ بَ))
جای قربانی کردن، کشتارگاه، جمع مذابح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مربح
تصویر مربح
((مُ رَ بِّ))
سود ده، نفع بخش، پرسود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسبح
تصویر مسبح
((مُ سَ بِّ))
تسبیح کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصلح
تصویر مصلح
((مُ لِ))
اصلاح کننده، نیکو کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصرح
تصویر مصرح
((مُ صَ رَّ))
تصریح شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصحح
تصویر مصحح
((مُ صَ حُِ))
تصحیح کننده، کسی که غلط های نوشته یا کتابی را تصحیح کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مصباح
تصویر مصباح
((مِ))
چراغ، جمع مصابیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسبح
تصویر مسبح
کسی که خدا را به پاکی یاد کند، کسی که سبحان الله بگوید، تسبیح کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصلح
تصویر مصلح
Moralist
دیکشنری فارسی به انگلیسی