- مشکک
- آنچه دربارۀ آن شک شده
معنی مشکک - جستجوی لغت در جدول جو
- مشکک
- شک کرده گمان انگیز شک انگیز شک برنده گماندار مصغر مشک، مشک زمین: گرچه مشکک بود بسی خوشبوی فرق از او تا بمشک بسیار است. آنچه که درباره آن شک شده، عبارت از کلیی است که حصول و صدق آن در بعضی افراد بتشکیک باشد و اختلاف دربعضی افراد به اقدمیت و اولویت و غیره باشد، شک کننده درگمان افتاده
- مشکک ((مُ شَ کِّ))
- شک کننده، شکاک
- مشکک ((مُ شَ کَّ))
- آن چه که درباره آن شک شده
- مشکک
- شک کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث مشکک: ... ولفظ ابیض بر برف و عاج و آنرا مشککه خوانند. مونث مشکک
گمان انگیز، گمانیک، بدگمان
پیچیده، دشوار، دشواری، چالش
شک کردن گمانش دو دلی گمان کردن بشک افتادن
به شک افتادن، شک کردن
بت خانه، حرم سرا، بالاخانه، کوشک
شبکه دار مانند پنجره، سوراخ سوراخ
امر یا موقعیت سخت و دشوار، پوشیده، درهم
استخوانی مدور و متحرک که در سر زانو قرار دارد
آنکه یا آنچه در مورد آن به گمان بیفتند، مبهم، چیزی که دربارۀ آن شک پیدا شده، آنچه مورد شک باشد
چیزی که به شکل و صورتی درآمده باشد، دارای شکل
استخوان روی مفصل زانو
گمان برنده دو دل گشته گمان کننده شک کننده جمع متشککین
خارش آور خارش آورنده، دوایی که در تماس با پوست بدن تولید خارش کند مانند کبیکج و گزنه
کافر، کسی که خدا را متعدد می پندارد هنباز گیر چند خدایی آنکه برای خدا شریک قایل شود انباز گیر: ... این گروه که همی دعوی توحید کنند مشرکند بحق. . ، جمع مشرکین
هر چیز درهم آمده و درهم آمیخته شده، سوراخ سوراخ، غلبه کن، با شبکه، چشمه چشمه تنیده روزنداری توری دارای شبکه (مانند پنجره) سوراخ سوراخ: خورشید از رویش خجل گردون مشبک همچو دل... (دیوان کبیر)
سیاه، تیره
گمان کرده شده در کار، مبهم گمانیک ورو مند شک انگیز چیزی که درباره آن شک کنند گمان کرده شده. توضیح چون لفظ شک مصدر لازم است باید اسم مفعولش با حرف جر (مشکوک فیه) آید اماد در فارسی بدون حرف جرهم استعمال شود. توضیح 2 در تداول فارسی گاه بخطا بجای شاک استعمال گردد: من باین مرد مشکوکم
بتخانه، بتکده
پرنده ایست کوچک شبیه کبک و او پیوسته در کنارهای آب نشیند. در یزد آنرا کبک کر گویند
دشوارو سخت و زحمتدار و در هم و پیچدار