جدول جو
جدول جو

معنی مشکو

مشکو((مُ))
بت خانه، حرمسرا، مشکوی هم گفته شده
تصویری از مشکو
تصویر مشکو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مشکو

مشکو

مشکو
گله کرده شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) ، دردناک. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) ، که به اندک بیماری سست شده باشد. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا

مشکو

مشکو
تصغیر مشک و خیک هم هست که مشکیجه باشد. (برهان). مصغر مشک یعنی مشک کوچک و مشکیجه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

آشکو

آشکو
هر طبقه از ساختمان، هر یک از طبقاتنه گانه آسمان آسمان سپهر، مجموع آسمان فلک، سقف آسمانه، رگه های چینه، هر طبقه از زمین
فرهنگ لغت هوشیار