جدول جو
جدول جو

معنی مشنگ - جستجوی لغت در جدول جو

مشنگ
خل، دیوانه، دزد، راهزن
تصویری از مشنگ
تصویر مشنگ
فرهنگ فارسی عمید
مشنگ
(مُ شَ / مَ شَ)
نوعی از غله است. (برهان) (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). کرسنه. گاودانه. (فرهنگ فارسی معین). خرفی. (نوعی غله است) (بحر الجواهر) نام غله ای است. (انجمن آرا). نوعی از غله که مشنج نیز گویند. و مشنگ تلخ، کرسۀ تلخ. (ناظم الاطباء) : وطعامهم و الذره الجلبان و یسمونه المشنک و منه یصنعون الخبز. (ابن بطوطه)
لغت نامه دهخدا
مشنگ
(مَ شَ)
دزد و راهزن. (برهان) (انجمن آرا) (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) (اوبهی) (ناظم الاطباء). مشتنگ به زیادتی ’تا’ نیز آمده است. (فرهنگ رشیدی) :
شد میر رود نیل چو در نیل غرق شد
خاشاک وار بر سر آب آمدآن مشنگ.
سوزنی.
از می غفلت چو شود شاه دنگ
مال رعیت ببرد هر مشنگ.
سراج الدین (از انجمن آرا).
صحاح الفرس دزد را ’درد’ خوانده بمعنی درد و محن گرفته است. (حاشیۀ برهان چ معین) ، قسمی از ریسمان. (ناظم الاطباء) ، در گیلکی مشنگ بمعنی خل و ابله استعمال شود. قیاس شود با شنگ. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
مشنگ
(مِ شَ)
مگس سبز که گوشت را گنده کند، و آن را مژمژ خوانند. (آنندراج) (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
مشنگ
مگس سبز رنگی که روی گوشت می نشیند و از آن تغذیه می کند. دزد راهزن، خل ابله. کرسنه گاودانه
فرهنگ لغت هوشیار
مشنگ
((مَ شَ))
دزد، راهزن، کسی که عقل درست و کامل نداشته باشد
تصویری از مشنگ
تصویر مشنگ
فرهنگ فارسی معین
مشنگ
دزد، راهزن، عیار، ابله، احمق، خل، خنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قشنگ
تصویر قشنگ
(دخترانه)
زیبا، خوشگل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پشنگ
تصویر پشنگ
(پسرانه)
میله آهنی، نام پدرافراسیاب، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام برادرزاده فریدون پادشاه پیشدادی و نیز پدر افراسیاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مانگ
تصویر مانگ
(دخترانه)
مانک، ماه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پشنگ
تصویر پشنگ
پشنج، آبی که از تکان دادن یک چیز تر به کسی یا جایی پاشیده شود، ترشح آب، زنبه، برای مثال با دوات و قلم و شعر چه کار است تو را / خیز و بردار تش و دستره و پیل و پشنگ (ابوحنیفۀ اسکافی - شاعران بی دیوان - ۵۹۱)، اهرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وشنگ
تصویر وشنگ
میله یا آلتی که حلاج با آن پنبه دانه را از پنبه جدا می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشنگ
تصویر هشنگ
بی سر و پا، مفلس، فرومایه، کنده و تنۀ درخت بریده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدنگ
تصویر مدنگ
کلید یا دندانۀ کلید، چوب پس در، کلون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دشنگ
تصویر دشنگ
دلنگ، آویخته، آویزان، آونگ، خوشۀ خرما، بندی که از چوب و علف و شاخه های درخت جلوی آب درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قشنگ
تصویر قشنگ
خوشگل، زیبا، خوش نما، با مهارت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشتنگ
تصویر مشتنگ
مشنگ، خل، دیوانه، دزد، راهزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خشنگ
تصویر خشنگ
کچل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، چسنگ، طاس، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملنگ
تصویر ملنگ
سرخوش، مست، بی خود، مجرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشنف
تصویر مشنف
زینت و آرایش داده شده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ شَ گَ)
دزد و راهزن. (برهان) (آنندراج). راهزنک. و رجوع به مشنگ شود
لغت نامه دهخدا
(مُ شَ گَ)
مرکّب از: مشنگ + -ک، پسوند تصغیر، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). غلۀ غیرمعلوم. (برهان). مشنج. (الفاظالادویه). نوعی از غله. (ناظم الاطباء). رجوع به مشنگ شود
لغت نامه دهخدا
لوله ای کوتاه فلزی یا مقوائی که در آن باروت تعبیه شده و برای تیراندازی با اسلحه گرم تفنگ انواع تپانچه بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشتنگ
تصویر مشتنگ
دزد راهزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مژنگ
تصویر مژنگ
ناخوشی زشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرنگ
تصویر مرنگ
تشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدنگ
تصویر مدنگ
کلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانگ
تصویر مانگ
ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشنگ
تصویر قشنگ
زیبا و خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشنگ
تصویر دشنگ
غلاف خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشنگ
تصویر خشنگ
کچل کل افرع
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره بید که مانند سفیدار است ولی برخلاف آن مستقیم رشد نمیکند و چوبش نیز محکم نیست و مانند آن دارای پوست صاف است اشن خشنگ اره قلمه
فرهنگ لغت هوشیار
افزار بنایان که سرش مانند کلنگ دراز است و بدان دیوار سوراخ کنند، کلنگ، اسکنه، تیشه بنایی و نجاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشنگ
تصویر پشنگ
افشاندن آب، آب مترشح: یک پشنگ آب، آب مترشح: یک پشنگ آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسنگ
تصویر مسنگ
بازی ناشایسته، بازی قمار
فرهنگ لغت هوشیار