جدول جو
جدول جو

معنی مشنگ

مشنگ
(مَ شَ)
دزد و راهزن. (برهان) (انجمن آرا) (غیاث) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی) (اوبهی) (ناظم الاطباء). مشتنگ به زیادتی ’تا’ نیز آمده است. (فرهنگ رشیدی) :
شد میر رود نیل چو در نیل غرق شد
خاشاک وار بر سر آب آمدآن مشنگ.
سوزنی.
از می غفلت چو شود شاه دنگ
مال رعیت ببرد هر مشنگ.
سراج الدین (از انجمن آرا).
صحاح الفرس دزد را ’درد’ خوانده بمعنی درد و محن گرفته است. (حاشیۀ برهان چ معین) ، قسمی از ریسمان. (ناظم الاطباء) ، در گیلکی مشنگ بمعنی خل و ابله استعمال شود. قیاس شود با شنگ. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا