جدول جو
جدول جو

معنی مشقاء - جستجوی لغت در جدول جو

مشقاء(مِ قَءْ)
شانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). مشقاء. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
مشقاء(مِ)
از ’ش ق ء’، مشقاء. شانه. (منتهی الارب) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
مشقاء(مَ)
مؤنث امشق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مؤنث امشق، زنی که هر دو شکم رانش به هم خورده باشد. ج، مشق. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مشقاء(مَ قَءْ)
از ’ش ق ء’، فرق سر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشقات
تصویر مشقات
مشقت ها، سختی ها، رنج ها، محنت ها، جمع واژۀ مشقت
فرهنگ فارسی عمید
(مَشْ شا)
نام روشی فکری در علوم عقلی، مقابل اشراق. در باب وجه تسمیۀ مشاء گویند چون ارسطو تعلیم خود را در ضمن گردش افاضه میکرد، پیروان او را مشائی میگویند. و در یونانی این کلمه ’پریپاتتیکوس’ است. (از سیر حکمت ص 22). و گویند چون آنان برای کشف حقیقت متوسل به تعقل می شدند و فکر را به کار می انداختند آنان را مشاء گفتند، یعنی مشی فکر میکردند
سخن چین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نمّام. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط) (آنندراج) ، رونده. (مهذب الاسماء). بسیار راه رونده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شقا. بدبخت شدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (دهار) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). مصدر به معنی شقاوه (ش / ش و) . رنجه شدن. (ترجمان القرآن). و رجوع به شقا و شقاوت و شقاوه شود، برآمدن دندان پیش. (منتهی الارب) (آنندراج). دندان شتر برآمدن. (تاج المصادر بیهقی)، شانه کردن موی سر کسی را، زدن فرق سر کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
شقا. بدبختی. (از ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب). نقیض سعادت. (از اقرب الموارد).
- شقاء اصغر، (اصطلاح احکام نجوم) بدبختی کهین. مقابل شقاء اکبر و شقاء اوسط. (یادداشت مؤلف).
- شقاء اکبر، (اصطلاح احکام نجوم) بدبختی مهین. مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. (فرهنگ فارسی معین).
- شقاء اوسط، (اصطلاح احکام نجوم) بدبختی میانه. مقابل شقاء اکبر و شقاء اصغر. (فرهنگ فارسی معین).
، سختی و تنگی. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(شَقْ قا)
مؤنث اشق ّ. (منتهی الارب). مؤنث اشق ّ. مادیان دراز و گشاده دست و پا. ج، شق ّ. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، زن فراخ شرم. ج، شق ّ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دراز. (از اقرب الموارد). و رجوع به اشق ّ شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سبزآب. عین مهقاء، چشمۀ سبزآب، مؤنث امهق، سخت سپید که به هیچ رنگ آمیزش ندارد و تابان و براق نباشد. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
زشت رو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، آنکه مردم او را دشمن دارند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ شَیْ یَءْ)
مختلف و مختل ّ الخلقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ شَقْ قا)
جمع واژۀ مشقت. (یادداشت دهخدا). رجوع به مشقت شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شِقْ قا)
جمع واژۀ شقیق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
بدبخت کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). بدبخت گردانیدن. به رنج آوردن. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(مِ قَ ءَ)
شانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شاخ سرخار. (منتهی الارب). میل سرخار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَقْ قا)
ران بی گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) : فخذ مقاء، ران بی گوشت. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زن بلندقامت. ج، مق ّ. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مشقات
تصویر مشقات
جمع مشقه، ارگ ها رنجها جمع مشقت
فرهنگ لغت هوشیار
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشقاء
تصویر اشقاء
بدبخت کردن، برنج آوردن، رنجاندن آزاراندن، شانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقاء
تصویر شقاء
((ش))
سختی، بدبختی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاء
تصویر مشاء
((مَ شّ))
بسیار راه رونده، پیرو حکمت مشاء
فرهنگ فارسی معین
سختی ها، مشقت ها، رنج ها، دشواری ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد