جدول جو
جدول جو

معنی مشقات

مشقات
مشقت ها، سختی ها، رنج ها، محنت ها، جمع واژۀ مشقت
تصویری از مشقات
تصویر مشقات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مشقات

مشقات

مشقات
جَمعِ واژۀ مشقت. (یادداشت دهخدا). رجوع به مشقت شود
لغت نامه دهخدا

مشکات

مشکات
منفذ و جایی که در آن چراغ بگذارند، هر جایی که در یا روی آن چراغ گذاشته شود
مشکات
فرهنگ فارسی عمید

میقات

میقات
مفردِ واژۀ مواقیت، محل قرار، محل احرام بستن حجاج، موضعی که حجاج در آنجا احرام می بندند، جمع مواقیت، وقت، هنگام
میقات
فرهنگ فارسی عمید

مرقات

مرقات
پلکان. پلکان، نردبان: در زمین منفذی و بر آسمان مرقاتی می جست تاخود را از لشکر بی کران بر کران کند، جمع مراقی
فرهنگ لغت هوشیار

مشتقات

مشتقات
جمع مشتقه، بر گرفتگان جمع مشتقه (مشتق) توضیح در فارسی از یک ریشه چهارده صیغه مشابه و غیر مشابه مشتق میگردد بطریق ذیل: اسم مصدر، مصدر، امرحاضر، ماضی، مضارع، دعا 7 و، اسم فاعل و صفت فاعلی، اسم مفعول -10 مصدر مخفف، حاصل مصدر، صیغه مبالغه، صفت مشبهه، چندقسم اسم و حاصل مصدر و صفت
فرهنگ لغت هوشیار

مشکات

مشکات
آلتی که در آن چراغ و قندیل گذارند جایی که در آن چراغ نهند. توضیح رسم الخط صحیح آن در عربی مشکاه و در رسم الخط قرآنی مشکوه است ولی بشیوه نویسندگان ایرانی در فارسی مشکات درست تر است
فرهنگ لغت هوشیار