- مشتواره
- یک مشت از چیزی، رندۀ نجاری
معنی مشتواره - جستجوی لغت در جدول جو
- مشتواره
- مشت مانند، یک مشت از هر چیز، رنده نجاری که بوسیله آن چوب و تخته را تراشند
- مشتواره ((مُ رِ))
- یک مشت از هر چیزی، رنده درودگران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کوله بار
باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کوله بار
قمر مصنوعی
آنچه که مانند دست باشد، آنچه که به اندازه دست باشد، عصا چوبدستی، دستبند سوار دستواره
وثیقه
جشن همگانی جهت نمایش دادن آثار هنری
آن مقدار بار که با پشت توان حمل کرد پشتاره کوله بار
سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند
مراسمی همگانی برای نمایش آثار هنری، بزرگداشت یک واقعه، ادای احترام به یک شخص و امثال آن، فستیوال
دستگاهی که از زمین به وسیلۀ موشک به فضا پرتاب می شود و در مدار زمین، ماه یا سیارات دیگر قرار می گیرد و برای ارتباط های تلفنی، تلویزیونی، عکس برداری، هوا شناسی و پاره ای امور دیگر استفاده می شود، قمر مصنوعی
ماهیانه، سرماهی، مشاهره
مونث متواری جمع متواریات
مونث متوارد جمع متواردات
مونث متواتر جمع متواترات
((پُ نِ))
فرهنگ فارسی معین
سپرده بانکی، مقدار طلا و نقره و جواهر و مانند آن که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار چاپ اسکناس تعیین و نگه داری می شود
جشنی (معمولاً) فرهنگی که در فاصله های زمانی معین برگزار می شود
((رِ))
فرهنگ فارسی معین
مانند، ماه، زیبا، اجرامی که به مدار زمین پرتاب می شوند جهت انتقال علایم رادیویی و تلویزیونی از نقطه ای به نقطه دیگر در روی زمین، قمر مصنوعی
پشتیبان، در بانکداری سپرده ای که کسی برای اعتبار خود در بانک معین کند، کوورتور، در بانکداری طلا، نقره، جواهر و سایر اشیای گران بها که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار نشر اسکناس تعیین و نگهداری می شود
گیاه خاردار تلخی که شتر آنرا برغبت خورد خار شتری
کنشکاش، رایزنی
پشتیبان پشتوان یاریگر
پشتواره، پشتیبان
پاک دامن، پارسا، زن
پشتیبان، پشت وپناه، پشتواره
با هم مشورت کردن، کنکاش کردن، رایزنی
فراری، در به در، پنهان شده، پنهان، پوشیده
پشتواره، باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کوله بار
پنهان گشته، پنهان شده
پیاپی آینده، هم اندیشه پیاپی وارد شونده، فکرو تخیلی که در ذهن دوتن در یک زمان یا در دو هنگام خطور کند
مختاره در فارسی مونث مختار بر گزیده آزاد کام واکدار مونث مختار برگزیده جمع مختارات