جدول جو
جدول جو

معنی پشتواره

پشتواره((پُ رِ))
آن اندازه بار که با پشت توان حمل کرد، پشتاره
تصویری از پشتواره
تصویر پشتواره
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با پشتواره

پشتواره

پشتواره
باری که بتوان آن را به پشت برداشت، پشته، کوله بار
پشتواره
فرهنگ فارسی عمید

پشتواره

پشتواره
مقداری باشد از هر چیز که یک کس به پشت تواند برداشت و از جائی بجائی تواند برد و آنرا پشتاره نیز گویند. (از فرهنگ جهانگیری) (غیاث اللغات). آن مقدار باشداز بار که بدوش و پشت برتوان گرفت. (صحاح الفرس). آنچه از بار که یک تن بر پشت دارد. باری کوچک بر پشت کسی. کوله بار. بار. شُغنه. حال. وِزر. ضِمامه. اضمامه. اضباره. (منتهی الارب) : مال بدست کردم تا تو کافردل پشتواره بندی و ببری. (کلیله و دمنه).
هرکه را روی چون گلش باید
مدتی خار پشتواره کند.
عطار.
طُن ّ، پشتوارۀ نی و هیزم و مانند آن. (منتهی الارب). طَوِی ّ، پشتواره ای از سلاح و متاع. کارَه، پشتوارۀ جامه و طعام. عکم، پشتوارۀ جامه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پشتیاره

پشتیاره
آن مقدار بار که با پشت توان حمل کرد پشتاره کوله بار
پشتیاره
فرهنگ لغت هوشیار

مشتواره

مشتواره
مشت مانند، یک مشت از هر چیز، رنده نجاری که بوسیله آن چوب و تخته را تراشند
فرهنگ لغت هوشیار

پشتوانه

پشتوانه
سپرده بانکی، مقدار طلا و نقره و جواهر و مانند آن که از طرف دولت یا بانک ناشر اسکناس برای اعتبار چاپ اسکناس تعیین و نگه داری می شود
پشتوانه
فرهنگ فارسی معین