- مشتهر
- شهرت یافته، شهرت داده شده، مشهور، معروف
معنی مشتهر - جستجوی لغت در جدول جو
- مشتهر
- نام آور نامور بلند آوازه سر شناس نامی خنیده نامی کننده شهرت یافته، محل شهرت: ای گوهر بحر بقا چون حق تو بس پنهان لقا محدوم شمس الدین را تبریز شهر و مشتهر. (دیوان کبیر)، مشهور معروف. شهرت دهنده
- مشتهر ((مُ تَ هِ))
- شهرت دهنده
- مشتهر ((مُ تَ هَ))
- مشهور، معروف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواسته، آرزو شده، مرغوب
آنکه چیزی را می خواهد و آن را آرزو می کند
با اشتها، اشتهادار
دارای میل و شهوت
با اشتها، اشتهادار
دارای میل و شهوت
دروغپرداز، زاری کننده مویه گر
آنکه پاک کند چاه را، پاک کننده چاه، آنکه کسی را بدون حجاب ببیند
پژهان انگیز گرای انگیز پژهانمند گرایا خواهش کرده شده میل شده، غذایی که بان رغبت شده. رغبت کننده بچیزی، دارای شهوت و میل، خواهش کننده طعام دارای اشتها
دسته هر چیز را گویند، آلت فلزی که در مشت جا میگیرد و در صحافی و کفشدوزی بکار می رود
مشهور، معروف، شناخته شده
((مُ تِ))
فرهنگ فارسی معین
ابزاری فلزی که در مشت جا می شود و در صحافی و کفش دوزی برای کوبیدن مقوا و چرم از آن استفاده می کنند، دسته هرچیزی مانند کارد و خنجر
آلتی فلزی که در مشت جا می گیرد و در صحافی و کفش دوزی برای کوبیدن مقوا و چرم به کار می رود، دستۀ کارد و خنجر
آشکار شده، مشهور، جامه ای که برای زینت کناره ای به آن دوخته باشند که رنگش مخالف رنگ جامه باشد