مشتهر مشتهر نام آور نامور بلند آوازه سر شناس نامی خنیده نامی کننده شهرت یافته، محل شهرت: ای گوهر بحر بقا چون حق تو بس پنهان لقا محدوم شمس الدین را تبریز شهر و مشتهر. (دیوان کبیر)، مشهور معروف. شهرت دهنده فرهنگ لغت هوشیار
مشتهر مشتهر شهرت دهنده. (آنندراج) (غیاث). آن که مشهور میکند و شهرت میدهد، آن که اعلان می کند. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
مشتهر مشتهر بنام، پرآوازه، شهره، مشهور، معروف، نامدار، نام آور، نامورمتضاد: گمنام فرهنگ واژه مترادف متضاد
مشتهی مشتهی آنکه چیزی را می خواهد و آن را آرزو می کندبا اشتها، اشتهاداردارای میل و شهوت فرهنگ فارسی عمید