جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مشتهی

مشتهی

مشتهی
آنکه چیزی را می خواهد و آن را آرزو می کند
با اشتها، اشتهادار
دارای میل و شهوت
مشتهی
فرهنگ فارسی عمید

مشتهی

مشتهی
پژهان انگیز گرای انگیز پژهانمند گرایا خواهش کرده شده میل شده، غذایی که بان رغبت شده. رغبت کننده بچیزی، دارای شهوت و میل، خواهش کننده طعام دارای اشتها
فرهنگ لغت هوشیار

مشتهی

مشتهی
خواسته و مرغوب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آرزو. مطلوب:
این مگر باشد ز حب مشتهی
اسقنی خمراً و قل لی انها.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 249).
صبر باشد مشتهای زیرکان
هست حلوا آرزوی کودکان.
مولوی.
و رجوع به مشتها شود
لغت نامه دهخدا

مشتهی

مشتهی
خواهش کننده و آرزومند. (غیاث) (آنندراج). آن که میخواهد چیزی را و آرزوی آن میکند. آن که دوست میدارد چیزی را. (ناظم الاطباء). مشتاق. آرزومند. خواهنده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
سفرۀ او پیش این از نان تهی است
پیش یعقوب است پر، کو مشتهی است.
مولوی.
شیخ کامل بود و طالب مشتهی
مرد چابک بود و مرکب درگهی.
مولوی.
، بااشتها: بیمار مشتهی به صحت نزدیکتر از تندرست بی اشتها که آن صحت می افزاید و این رنج. (تاریخ گزیده)
لغت نامه دهخدا

مشتری

مشتری
خریدار، کسی که چیزی می خرد
در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، سَعدِ اَکبَر، سَعدُ السُّعود، ژوپیتِر، قاضیِ چَرخ، هُرمُز، بِرجیس، اورمَزد، قاضیِ فَلَک، زاوُش، زاووش، زَواش، زَوَش
مشتری
فرهنگ فارسی عمید