کار مشاق. عمل مشاق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، خطآموزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، عمل خوشنویس. (یادداشت ایضاً) ، عمل آموختن رفتن و تیراندازی و سواری و جز اینها در نظام. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، صنعت زرسازی. کیمیاگری. عمل کیمیاگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، تحمل کار دشوار. رنج بردن. سختی کشیدن: و مدتها در آن محروسه آبکشی و حمالی و مشاقی کردند. (سلجوقنامۀ ظهیری چ خاور ص 3)
کار مشاق. عمل مشاق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، خطآموزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، عمل خوشنویس. (یادداشت ایضاً) ، عمل آموختن رفتن و تیراندازی و سواری و جز اینها در نظام. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، صنعت زرسازی. کیمیاگری. عمل کیمیاگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، تحمل کار دشوار. رنج بردن. سختی کشیدن: و مدتها در آن محروسه آبکشی و حمالی و مشاقی کردند. (سلجوقنامۀ ظهیری چ خاور ص 3)
جمع واژۀ مشتاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منزلهای زمستانی. یقال: هذه مشاتینا و مصائفنا و مرابعنا. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مشتا و مشتاه شود
جَمعِ واژۀ مشتاه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منزلهای زمستانی. یقال: هذه مشاتینا و مصائفنا و مرابعنا. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مشتا و مشتاه شود
جمع واژۀ مشعل. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (محیط المحیط) (اقرب الموارد) : در ظلمت معرکه به مشاعل سلاح و شمعهای سنان استضأت نمودند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 229). مشاعل شریعت در آن دیار و اعصار برافروخت و مساجد بنیاد نهاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 348).... مشاعل طلا و نقره و مس و دنبه و پیه و روغن چراغ و... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 32) ، جمع واژۀ مشعل و مشعال. (محیط المحیط) (اقرب الموارد). و رجوع به مشعل و مشعال شود
جَمعِ واژۀ مَشعل. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (محیط المحیط) (اقرب الموارد) : در ظلمت معرکه به مشاعل سلاح و شمعهای سنان استضأت نمودند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 229). مشاعل شریعت در آن دیار و اعصار برافروخت و مساجد بنیاد نهاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 348).... مشاعل طلا و نقره و مس و دنبه و پیه و روغن چراغ و... (تذکره الملوک چ دبیرسیاقی ص 32) ، جَمعِ واژۀ مِشعل و مِشعال. (محیط المحیط) (اقرب الموارد). و رجوع به مِشعل و مِشعال شود
مساع. جمع واژۀ مسعاه. (اقرب الموارد). رجوع به مسعاه شود، جمع واژۀ مسعی. (اقرب الموارد). رجوع به مسعی شود، سعی و جهد و کوشش و سعی ها و کوشش سزاوار ستایش و کردارهای نیکو. (ناظم الاطباء) : آن چنان آثار مرضیه و مساعی حمیده که در تقدیم ابواب عدل و سیاست سلطان ماضی... ابوالقاسم محمود است. (کلیله و دمنه). از مساعی حمید و مآثر مرضی و مشکور... (سندبادنامه ص 7). آن چندان مساعی حمید و مآثر مرضی که... (سندبادنامه ص 18). او چند سال در ایالت آن بقعه آثار حمیده و مساعی پسندیده تقدیم داشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 440). - مساعی جمیله، کوششهای نیکو. (ناظم الاطباء)
مَساع. جَمعِ واژۀ مَسعاه. (اقرب الموارد). رجوع به مسعاه شود، جَمعِ واژۀ مَسعی. (اقرب الموارد). رجوع به مسعی شود، سعی و جهد و کوشش و سعی ها و کوشش سزاوار ستایش و کردارهای نیکو. (ناظم الاطباء) : آن چنان آثار مرضیه و مساعی حمیده که در تقدیم ابواب عدل و سیاست سلطان ماضی... ابوالقاسم محمود است. (کلیله و دمنه). از مساعی حمید و مآثر مرضی و مشکور... (سندبادنامه ص 7). آن چندان مساعی حمید و مآثر مرضی که... (سندبادنامه ص 18). او چند سال در ایالت آن بقعه آثار حمیده و مساعی پسندیده تقدیم داشت. (ترجمه تاریخ یمینی ص 440). - مساعی جمیله، کوششهای نیکو. (ناظم الاطباء)
نگهبانی کننده. رعایت کننده. (غیاث اللغات) (آنندراج). حارس. نگهبان. حافظ. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از مراعات. رجوع به مراعات و مراعاه شود: آواز ناعی به سمع آن شاه مراعی رسید. (لباب الالباب از فرهنگ فارسی معین). هر دو رکنند راعی دل من عمران بین مراعی عمار. خاقانی. ، بیننده. ناظر. رجوع به مراعاه شود، دستگیر. مددکار. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود، چراننده. (غیاث اللغات). رجوع به مراعات شود
نگهبانی کننده. رعایت کننده. (غیاث اللغات) (آنندراج). حارس. نگهبان. حافظ. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از مراعات. رجوع به مراعات و مراعاه شود: آواز ناعی به سمع آن شاه مراعی رسید. (لباب الالباب از فرهنگ فارسی معین). هر دو رکنند راعی دل من عمران بین مراعی عمار. خاقانی. ، بیننده. ناظر. رجوع به مراعاه شود، دستگیر. مددکار. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود، چراننده. (غیاث اللغات). رجوع به مراعات شود
جمع مشعل مشعله، شماله ها چراغواره ها خوله ها جمع مشعل و مشعله: ایزد - سبحانه و تعالی - صدهزار قنادیل رحمت و رضوان و مشاعل بشری و غفران بروان پاک او برساناد خ
جمع مشعل مشعله، شماله ها چراغواره ها خوله ها جمع مشعل و مشعله: ایزد - سبحانه و تعالی - صدهزار قنادیل رحمت و رضوان و مشاعل بشری و غفران بروان پاک او برساناد خ
جمع مرعی، چراگاه ها، واستر باژ ها (واستر مرتع)، دام باژ ها نمیدنده تیمار دار در نگرنده جمع مرعی چراگاهها: احوال مراعی و شکارگاهها ببین، مالیات مرتع، مالیاتی که بابت میشها و بزهای شیرده پرداخته میشد. مراعات کننده: ... و آواز ناعی بسمع آن شاه مراعی رسید
جمع مرعی، چراگاه ها، واستر باژ ها (واستر مرتع)، دام باژ ها نمیدنده تیمار دار در نگرنده جمع مرعی چراگاهها: احوال مراعی و شکارگاهها ببین، مالیات مرتع، مالیاتی که بابت میشها و بزهای شیرده پرداخته میشد. مراعات کننده: ... و آواز ناعی بسمع آن شاه مراعی رسید