- مشاحه
- مشاحه در فارسی بر سر و کول هم زدن: همستیزی کشمکش این واژه در فرهنگ معین مشاجه آمده
معنی مشاحه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گیاه رویاندن، پرهیزکردن، پشتکار، رویگردانی
همانند، همتا
چیزی که شبیه چیز دیگر باشد، مانند، همانند
مقابل یمن و برکت، بدفالی، نامبارکی
جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، میمنه، جناح ایمن، برانغار
جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، میمنه، جناح ایمن، برانغار
شانه کننده، کنایه از آرایشگر زنی که حرفۀ او آرایش کردن زنان دیگر است
دشمنی پنهان کینه
مزاحه درفارسی شوخی لیمش لودگی شوخی کردن، شوخی خوش طبعی
مساحت در فارسی سریانی تازی گشته از مشوحتا (پژوهش واژه های سریانی) پیمایه اندازه
آرایش کننده عروس، زن شانه کش
مشاشه در فارسی: سر استخوان، آبکند (غدیر)، ماسه راه سراستخوان نرم که آنرا بتوان جوید، جمع مشاش، زمین سخت که در آن چاهها کنند و پس از آن بندی گذارند که چون چاه برگردد آن زمین سیراب و تر شود و هرگاه یک دول آب از آن برگیرند آبی دیگر بجایش فراهم آید، راهی که در آن خاک و سنگریزه باشد
مشاحنه و مشاحت در فارسی: دشمنی، کینه توزی دشمنی ورزیدن با یکدیگر
دشمن، مردمگریز
خصومت، دشمنی، بخل و کینه
با یکدیگر ستیزه کردن و شکستن سر هم را
مانند، آبرو، یکسان، شبیه، مثل
سیجگاه (سیج خطر)
ملاحت در فارسی: شور مزگی، نمکینی
شمشیر
Same, Alike, Similar
semelhante, mesmo, similar
ähnlich, gleich
podobny, ten sam
похожий , одинаковый
схожий , такий самий , подібний
gelijk, hetzelfde, vergelijkbaar
similar, mismo
semblable, même, similaire
simile, stesso
অনুরূপ , একই