جدول جو
جدول جو

معنی مشاحه - جستجوی لغت در جدول جو

مشاحه
(صَ قَ مَ)
از ’ش ح ح’، با کسی به چیزی بخیلی کردن و با علی متعدی شود. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی) ، خصومت کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). خصومت کردن با کسی در چیزی. (ناظم الاطباء). ستیهیدن. منه قولهم: لا مشاحه فی الاصطلاح، ای لا مناقشه فی ما اصطلح علیه اهل فن او صناعه من استعمالهم الفاظاً مخصوصه لمعان بینهم معروفه و ان بعدت الالفاظ عن اوضاعها اللغویه او خالفت اصطلاح قوم آخرین. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مشاحه
مشاحه در فارسی بر سر و کول هم زدن: همستیزی کشمکش این واژه در فرهنگ معین مشاجه آمده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشابه
تصویر مشابه
چیزی که شبیه چیز دیگر باشد، مانند، همانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشامه
تصویر مشامه
مقابل یمن و برکت، بدفالی، نامبارکی
جناح راست، طرف راست، مقابل میسره، میمنه، جناح ایمن، برانغار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاطه
تصویر مشاطه
شانه کننده، کنایه از آرایشگر زنی که حرفۀ او آرایش کردن زنان دیگر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاحن
تصویر مشاحن
دشمن، مردمگریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وشاحه
تصویر وشاحه
شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاحه
تصویر ملاحه
ملاحت در فارسی: شور مزگی، نمکینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
مانند، آبرو، یکسان، شبیه، مثل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاجه
تصویر مشاجه
با یکدیگر ستیزه کردن و شکستن سر هم را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاحت
تصویر مشاحت
خصومت، دشمنی، بخل و کینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطاحه
تصویر مطاحه
سیجگاه (سیج خطر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاحنه
تصویر مشاحنه
مشاحنه و مشاحت در فارسی: دشمنی، کینه توزی دشمنی ورزیدن با یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاطه
تصویر مشاطه
آرایش کننده عروس، زن شانه کش
فرهنگ لغت هوشیار
مساحت در فارسی سریانی تازی گشته از مشوحتا (پژوهش واژه های سریانی) پیمایه اندازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزاحه
تصویر مزاحه
مزاحه درفارسی شوخی لیمش لودگی شوخی کردن، شوخی خوش طبعی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاحه
تصویر کشاحه
دشمنی پنهان کینه
فرهنگ لغت هوشیار
مشاشه در فارسی: سر استخوان، آبکند (غدیر)، ماسه راه سراستخوان نرم که آنرا بتوان جوید، جمع مشاش، زمین سخت که در آن چاهها کنند و پس از آن بندی گذارند که چون چاه برگردد آن زمین سیراب و تر شود و هرگاه یک دول آب از آن برگیرند آبی دیگر بجایش فراهم آید، راهی که در آن خاک و سنگریزه باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشاحه
تصویر اشاحه
گیاه رویاندن، پرهیزکردن، پشتکار، رویگردانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاجه
تصویر مشاجه
((مُ جّ))
با یکدیگر ستیزه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
((مُ بِ))
مثل و مانند، دارای شباهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاطه
تصویر مشاطه
((مَ شّ طِ))
آرایش کننده زن، آرایشگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزاحه
تصویر مزاحه
((مَ حَ یا حِ))
شوخی کردن، شوخی، خوش طبعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
همانند، همتا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
Same, Alike, Similar
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
semblable, même, similaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
semelhante, mesmo, similar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
ähnlich, gleich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
podobny, ten sam
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
похожий , одинаковый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
схожий , такий самий , подібний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
gelijk, hetzelfde, vergelijkbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
similar, mismo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
simile, stesso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مشابه
تصویر مشابه
समान
دیکشنری فارسی به هندی